English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
guest of honour U مهمانافتخاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
honour U احترام کردن به
honour U انجام تعهد
honour U ایفای تعهد کردن
honour U یاحوالهای را قبول کردن
honour U برات
honour U قبول کردن
honour U عزت دادن به
guest U مهمان
now and then a guest w come U گاه گاهی میهمانی می رسید
guest U مسکن گزیدن
guest U مهمان کردن
guest U انگل خارجی
Please be my guest. U خواهش می کنم مهمان من با شید
lap of honour U دورافتخاردوندهیااتومبیلران
guard of honour U پاسدار تشریفاتی
guard of honour U گارداحترام
honour a contract U قرارداد را محترم شمردن
title of honour U کنایه
honour your contracts U اوفوا بالعقود
maid of honour U ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
pledge one's honour U قول شرف دادن
point of honour U موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
point of honour U قضیه شرف
title of honour U لقب
to pledge one's honour U قول شرف دادن
word of honour U قول شرف
the pinnacle of honour U اوج عزت
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
debt of honour U وام شرافتی
rolls of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
battle honour U نشان افتخار
roll of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll of honour U لیست افتخار
rolls of honour U لیست افتخار
guest room U اطاق مهمان
guest chamber U اطاق مهمان
guest book U دفترچهمیهمانها
house guest U میهمان
bidden guest U مهمان خوانده
paying guest U کرایهمنزل
A constant guest is never welcome . <proverb> U به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
Where is the guest house? U مهمانسرا کجاست؟
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
guest-room U اطاق مهمان
guest-rooms U اطاق مهمان
guest houses U مهمانکده
guest computer U کامپیوتر مهمان
guest element U عنصر کم مقدار
guest night U شب مهمانی
guest houses U مهمانسرای نظامی
guest houses U مهمانسرا
guest house U مهمانکده
guest houses U مهمانخانه
guest house U مهمانسرا
guest house U مهمانخانه
guest house U مهمانسرای نظامی
To pawn ones life ( honour) . U زندگی ( شرافت ) خود را درگروی کاری گذاشتن
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> U یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
Where is the hotel/ guest house? U هتل کجاست؟
Can you recommend a guest house? U آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
The guest brings his own portion . <proverb> U مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
host guest chemistry U شیمی میزبان- میهمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com