Perdic | growth company | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	growth company U	شرکت در حال گسترش

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	growth U	نمود
	growth U	روش
	growth U	افزایش ترقی
	growth U	پیشرفت
	growth U	گوشت زیادی تومور
	growth U	چیز زائد
	growth U	اثر حاصل
	growth U	نمو
	growth U	رشد
	growth U	بلوغ
	growth U	نتیجه
	growth stocks U	سهام پر سود
	crystalline growth U	نمو بلورین
	crystalline growth U	رشد بلورین
	crystal growth U	رشد بلور
	horizontal growth U	رشد افقی
	mental growth U	رشد ذهنی
	mushroom growth U	زود رویی
	mushroom growth U	رویش تند
	ovular growth U	رشد تخمچه
	particle growth U	رشد ذره
	population growth U	رشد جمعیت
	quick growth U	رشدسریع
	quick growth U	تندرویی
	self sustaining growth U	رشد خود پایدار
	economic growth U	رشد اقتصادی
	growth factor U	عامل رشد
	growth reaction U	واکنش رشد
	epitaxial growth U	رشد همبافته
	growth areas U	نواحی رشد
	growth rate U	نرخ رشد
	growth poles U	قطبهای رشد
	growth motives U	انگیزههای رشددهنده
	growth factors U	عوامل رشد
	geometric growth U	رشد هندسی
	growth centers U	مراکز رشد
	growth curve U	منحنی نمو
	growth effects U	اثار رشد
	growth ring U	دایره سالیانه
	growth ring U	دایره رشد
	stable growth U	رشد با ثبات
	climate for growth U	شرایط لازم برای رشد
	bangaloid growth U	خانه ییلاقی
	ovular growth U	رویش تخمک
	sustaining growth U	رشد مداوم
	unbalanced growth U	رشد نامتوازن
	unbalanced growth U	رشد نامتعادل
	vertical growth U	رشد عمودی
	zero economic growth U	نرخ رشد اقتصادی صفر
	zero population growth U	رشد جمعیت صفر
	lush growth U	رشد سرسبز
	proportional growth U	رشد تناسبی
	steady growth U	رشد پایدار
	climate for growth U	محیط رشد
	growth line U	خطرشد
	crystal growth affinity U	رشد خواهی بلور
	balanced growth model U	الگوی رشد متوازن
	current rate of growth U	نزخ رشد جاری
	natural rate of growth U	نرخ رشد طبیعی
	general rate of growth U	نرخ عمومی رشد
	undersirable rate of growth U	نرخ رشد نامطلوب
	rate of crystalline growth U	سرعت نمو تبلور
	potential rate of growth U	نرخ رشد بالقوه
	warranted rate of growth U	نرخ رشد تضمین شده
	chain growth polymerization U	بسپارش افزایشی
	stages of economic growth U	مراحل رشد اقتصادی
	steady state growth U	رشد مداوم
	annual rate of growth U	نرخ رشد سالانه
	step growth polymerization U	بسپارش مرحلهای
	characters of economic growth U	خصوصیات رشد اقتصادی
	rate of economic growth U	نرخ رشد اقتصادی
	steady state growth U	رشد پایدار
	chain growth polymerization U	بسپارش زنجیری
	full employment rate of growth U	نرخ رشد در اشتغال کامل
	hidden momentum of population growth U	سبب گستردگی والدین اینده میشود
	stages theory of economic growth U	نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
	hidden momentum of population growth U	به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
	hidden momentum of population growth U	نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
	Two is company , three is none . <proverb> U	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
	Come along and keep me company. U	بامن بیا تا تنها نباشم
	to w up a company U	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
	in company with U	باتفاق
	company U	جمعیت
	in company with U	همراه
	in company U	درجمعیت
	to keep company U	باهم امیزش کردن
	to keep company U	باهم بودن
	in company U	باجمع
	to keep company with U	همراه بودن با
	in company U	دسته جمعی
	associated company U	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
	associated company U	شرکت وابسته
	company U	گروهان همراه کسی رفتن
	company U	مصاحبت کردن با
	company U	تجارتخانه
	company U	گروهان
	company U	همراه
	company U	شریک
	company U	گروه
	company U	دسته هیئت بازیگران
	company U	انجمن
	company U	کمپانی
	company U	شرکت
	service company U	گروهان خدمات
	subsidiary company U	شرکت فرعی
	public company U	شرکت سهامی عام
	separate company U	گروهان مستقل
	supply company U	شرکت تامین کننده
	to keep a person company U	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
	acting company U	شرکت عامل
	company commander U	فرمانده گروهان
	company funds U	اعتبارات گروهانی
	to break company U	جدایی کردن
	shipping company U	شرکت کشتی رانی
	shipping company U	شرکت کشتیرانی
	software company U	شرکت نرم افزاری
	shipping company U	شرکت حمل و نقل
	carrier company U	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
	branch of a company U	شعبه شرکت
	ship's company U	خدمه ناو
	ship's company U	پرسنل ناو
	article of a company U	اساسنامه شرکت
	affiliated company U	شرکت وابسته
	stock company U	شرکت سهامی
	commercial company U	شرکت تجاری
	He is a new face in the company . U	چهره تازه ای درشرکت است
	to overcapitalize a company U	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
	a stand-alone company U	یک شرکت مستقل
	directorate [of a company] U	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
	directorate [of a company] U	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
	aircraft company U	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
	Company town U	شهرک کارگران
	offshore company U	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
	to have a holding in a company U	در شرکتی دارائی سهام داشتن
	to join company with somebody U	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
	to request the company of: U	حضور کسی را خواستن
	trading company U	شرکت تجارتی
	trust company U	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
	unlimited company U	شرکت با مسئولیت نامحدود
	we underwrite the company U	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
	He has no influence in this company . U	دراین شرکت کاره ای نیست
	That evening we had company . U	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
	What's your insurance company? U	شرکت بیمه شما کدام است؟
	to shake up [a company] <idiom> U	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
	fire company U	شرکت اتش نشانی
	holding company U	شرکت سرمایه گذاری درسهام
	holding company U	کمپانی مسلط
	holding company U	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
	holding company U	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
	controlling company U	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
	controlled company U	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
	constituent company U	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
	incorporated company U	شرکت ثبت شده
	insurance company U	شرکت بیمه
	invalidation of company U	بطلان شرکت
	limited company U	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
	liquidation of company U	تصفیه امور شرکتها
	company union U	اتحادیه شرکت
	holding company U	شرکت صاحب سهم
	holding company U	شرکت مالک
	finance company U	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
	finance company U	شرکت تامین مالی
	electric company U	شرکت برق
	doctor to the company U	پزشک شرکت
	winding up of a company U	انحلال شرکت
	dissolution of a company U	انحلال شرکت
	headquarters company U	گروهان ارکان
	headquarters company U	گروهان قرارگاه
	mutual company U	شرکت تعاونی
	cooperative company U	شرکت تعاونی
	controlling company U	holdingcompany
	holding company U	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
	holding company U	شرکت مرکزی
	company team U	تیم مرکب
	company grade U	در رده گروهان
	to part company with any one U	رفاقت را با کسی بهم زدن
	company seal U	مهر شرکت
	company network U	شبکه شرکت
	company network U	شبکه همکار
	private company U	شرکت خصوصی
	company law U	قوانین مربوط به شرکتها
	proprietary company U	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
	proprietary company U	شرکت خصوصی
	company law U	قوانین شرکت
	company grade U	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
	parent company U	شرکت مادر شرکت مرکزی
	company team U	تیم گروهانی
	company secretary U	مسئول مالی و حقوقی شرکت
	parent company U	شرکت اصلی
	parent company U	شرکت مادر
	company secretary U	منشی شرکت
	joint-stock company U	شرکت سهامی
	unlimited liability company U	شرکت تضامنی
	producers cooperative company U	شرکت تعاونی تولید
	limited liability company U	شرکت با مسئولیت محدود
	head office of company U	مرکز اصلی شرکت
	limited liability company U	شرکت با مسئوولیت محدود
	Iran Carpet Company U	شرکت سهامی فرش ایران
	quasi public company U	شرکت نیمه دولتی
	extend the life of the company U	امتداد مدت شرکت