English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
girl scouts U پیشاهنگ دختر
girl scouts U عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He has a crush on that young girl . He is stuck on that young girl . U گلویش پیش دخترک گیر کرده
scouts U پیش اهنگ
scouts U مامور اکتشاف
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts U پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scouts U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouts U دیده وری
scouts U ارزیابی حریف اینده
scouts U دیده وری کردن
talent scouts U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
cub scouts U پسران پیش اهنگ 8 تا 01ساله
boy scouts U پیش اهنگ
who is this girl ? U این دختر کیست
old girl U فارغالتحصیلمدرسهدخترانه
her next was a girl U بچه دومش دختر بود
girl دختر
girl U معشوقه
girl U دوشیزه کلفت
girl U دختربچه
head girl U بچهسمبلونمونهمدرسه
girl guides U دختران یشاهنگ
girl guide U عضو پیشاهنگی دختران
girl guide U دختر پیشاهنگ
girl scout U عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
chorus girl U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
call girl U فاحشه تلفنی
bunny girl U زنیکهبالباسخرگوشیدرکابارهنوشیدنیسرو میکند
to score with a girl <idiom> U موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
unlucky girl U آدم بد شانس
girl scout U پیشاهنگ دختر
cover girl U ستارهی روی جلد
bat girl U توپ جمع کن
girl friday U دستیار زن
girl friday U معاون زن
girl friday U زن کار امد و لایق
nautch girl U رقاصه
pinup girl U دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
shop girl U شاگرد دکان
shop girl U شاگرد پادو
cover girl U زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
the girl guardians U بزرگترهای دختران
The girl was penciling her eyebrows . U دخترک داشت ابروهایش را می کشید
The girl got panicky and gave herself away . U دخترک دستپاچه شد وخودش را لو داد
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl. U دختر خودرأیی است
The blow made me giddy young girl . U دختر گیج وسر بهوایی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com