English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gear grinder U ماشین پرداخت چرخ دنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bevel gear grinder U دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
Other Matches
grinder U دستگاه سنگ سمباده
grinder U چرخ سمباده
grinder U چرخ سمباده دستگاه سوپاپ تراش
grinder U میدان مشق و تمرین صف جمع
grinder U لله
grinder U تیز کن
grinder U اسیا
grinder U دندان اسیاب
grinder U سنگ رویی اسیاب
angle grinder U پرداخت کننده زاویهای
column grinder U دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
automatic grinder U چرخ سمباده خودکار
cross grinder U شاه تیر افقی
cylinderical grinder U دستگاه چاقو تیزکنی مدور
plain grinder U دستگاه چرخ سمباده مدور
centerless grinder U دستگاه سنگ نامتمرکز
contour grinder U دستگاه سنگ پروفیل
knife grinder U چاقوتیزکن
organ-grinder U نوازنده سیار ارگ دستی
knife grinder U تیزگر
coffee grinder U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
organ grinder U نوازنده سیار ارگ دستی
valve seat grinder U دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
abrasive belt grinder U سنگ سمباده نواری
meat grinder [American] U چرخ گوشت [غذا و آشپزخانه]
abrasive belt grinder U دستگاه سنگ سمباده نواری
swing frame grinder U دستگاه سنگ زنی نوسان دار
planing iron grinder U دستگاه تیزکننده تیغه رنده
to go out of gear U خراب شدن
gear in U درگیری دو چرخ دنده
out of gear U ازهم سواشده
out of gear U خراب
out of gear U ازدنده بیرون افتاده
to gear down U باعوض کردن دنده کندکردن
gear مجموع چرخهای دنده دار
to gear up U باعوض کردن دنده تندکردن
in gear U اماده
in gear U دایر
to go out of gear U مختل شدن ازکارافتادن
in gear U اماده حرکت
gear in U درگیر شدن
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear U افزار
gear U الات جامه
gear U ادوات
gear U پوشش دنده دار
gear U جعبه دنده
gear U کردن اماده کارکردن
gear U انتقال دادن
gear U ابزار وسایل لباس مخصوص
gear دنده
gear U اسباب لوازم
gear چرخ دنده
gear U پوشانیدن
spur gear U چرخ دندانه دار
running gear U قسمت حرکت کننده ماشین
rocker gear U تنظیم جاروبک
reduction gear U چرخ دنده کاهنده
planetary gear U چرخ دنده سیارهای
reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear U جعبه دنده تبدیل سرعت
synchromesh gear U گیربکس سنکرون
planetary gear U دنده خورشیدی
planetary gear U جعبه دنده خورشیدی
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
high gear U دنده قوی خودرو
hoisting gear U چرخ دنده بالابر
pull gear U چرخ دنده بالابر
mess gear U وسایل غذاخوری
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing gear U عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear U ارابه فرود
loose gear U چرخ دندانه هرزگرد
low gear U دنده کندکن
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
spiral gear U چرخ دنده حلزونی
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
herringbone gear U چرخ دندانه جناغی
spur gear U دنده ملخی
valve gear U مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
bathing gear U لباس شنا [حمام]
worm gear U دنده مارپیچی
worm gear U دنده مورب
worm gear U دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear U چرخ دنده حلزونی
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
gear cable U کابلچرخدنده
gear housing U پوششچرخدنده
riot gear U نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
high gear <idiom> U آخر سرعت
gear box U جعبه دنده گیرباکس
gear stick U دسته دنده اتومبیل
gear lever U دسته دنده اتومبیل
tumble gear U چرخ واسطه
spur gear U دنده مهمیزی دنده خاردار
steering gear U دنده فرمان
steering gear U دنده سکان
steering gear U جعبه دنده فرمان
steering gear U جعبه فرمان
step up gear U چرخ دنده افزاینده
sun gear U چرخ دنده خورشیدی
tumble gear U چرخ دنده واسطه
switch gear U وسیله اتصال
timing gear U چرخ دنده میل بادامک
gear wheels U چرخ های دندانه دار
training gear U گردونه در سمت
gear wheels U چرخ دنده ها
transmission gear U چرخ دنده انتقال
gear shift U دسته دنده اتومبیل
helical gear U چرخ دنده حلزونی
arrester gear U سیم نگهدارنده
control gear U دستگاه کنترل
crank gear U چرخ دنده سر میل لنگ
crown gear U چرخ دنده محدب
differential gear U دنده عقب اتومبیل
driving gear U چرخ دنده محرک
elevating gear U چرخ دندانه بالابر
elevator gear U گردونه در ارتفاع
exhaust gear U چرخ دندانه خروجی
external gear U تاج دندانه خارجی
fishing gear U اسباب ماهیگیری
flight gear U لباس پرواز
four gear drive U گیربکس چهار دنده
foxer gear U صداساز
foxer gear U وسیله تولید صدا
fuse gear U متعلقات فیوز
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
compasition gear U چرخ دنده مرکب
change gear U چرخ دندانه تبدیل
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
back gear U یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beaching gear U سرسره قایق
beaching gear U وسایل به ساحل کشیدن ناو
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bevel gear U دنده مورب
bevel gear U دنده کرامویل
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
reverse gear U دنده معکوس
breathing gear U ماسک تنفسی
breathing gear U وسیله تنفسی
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
gear box U جعبه دنده
gear wheel U چرخ دنده
gear wheel U چرخ دندانه دار
gear friction U اصطکاک چرخ دنده
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear guard U جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear level U تبدیل کردن
gear ratio U نسبت چره دنده ها
gear quadrant U ماهک جعبه دنده
gear level U دسته دنده
gear pump U پمپ دندهای
gear pump U پمپ روغن دندهای
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
gear cutter U دنده تراش
gear box U گیربکس
gear brake U ترمز سیستم انتقال
head gear U کلاه تمرین بوکس
head gear U روسری
gear case U جعبه دنده
gear case U پوسته جعبه دنده
gear cutter U فرز
head gear U پوشش سر
gear cluster U مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
automobile gear transmission U گیربکس اتومبیل
bevel gear generator U ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
aircraft arresting gear U جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
back gear shaft U محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
main landing gear U ترمزاصلیفرود
nose landing gear U ترمزفروددماغه
The car is in the reverse gear. U اتو موبیل توی دنده عقب است
gear transmission ratio U نسبت دنده گیربکس
internal gear pump U پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
front landing gear U ترمزجلوییفرود
accessory gear box جعبه چرخدنده فرعی
double helical gear U چرخ دندانه مارپیچی دوبل
switch gear cabinet U قفسه کلیدها
switch gear cabinet U شالت شرانک
eight speed gear drive U گیربکس هشت دنده
steering gear housing U بدنه جعبه فرمان
gear change box U گیربکس
gear change box U جعبه تعویض دنده
starter gear ring U چرخ دنده استارتر
speed reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
divided landing gear U ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
gear friction losses U تلفات اصطکاکی جعبه دنده
magnetic gear shift U دسته دنده مغناطیسی
bevel gear hob U دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی
bevel gear planer U دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی
worm gear mechanism U مکانیزم چرخ دنده حلزونی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com