Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gear blank
U
چرخ دنده کار نکرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blank
U
خام
blank
U
شاهد
blank
U
دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
blank
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank
U
نوار یا دیسک مغناطیسی که دادهای روی آن ذخیره نشده است
blank
U
کدی که یک جای خالی چاپ میکند
blank
U
خانه خالی در صفحه گسترده
blank
U
فضایی در فرم که باید کامل شود
blank
U
خالی یا بدون هر گونه نوشتاری در آن
blank
U
سفید فضای خالی
A blank look.
U
نگاه بی حالت ( بی روح )
blank
U
خالی
blank
U
جای خالی
blank
U
کارنشده
blank
U
بریدن
blank
U
جای سفیدوخالی جای ننوشته
blank
U
سفید سفیدی
blank
U
نانوشته
blank
U
فاصله
blank
U
ورقه سفید
blank
U
ورقه پوچ
blank
U
مشقی
blank
U
توخالی
blank
U
سفید
blank
U
بی اثر
blank
U
ننوشته
blank
U
منگنه کردن
blank
U
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blank
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
blank
U
قامه
blank check
U
چک سفید امضاء شده
blank check
U
سندامضاء شده وبدون متن
blank cartridge
U
فشنگ بی گلوله
blank check
U
چک امضاء شده وسفید
blank check
U
چک امضاء شده بدون مبلغ
blank credit
U
اعتبار نامحدود
blank endorsement
U
حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
blank endorsement
U
برات سفید مهر
blank endorsement
U
فهر نویسی بدون ذکر نام حامل
blank experiment
U
ازمایش مچ گیری
blank file
U
جای خالی در صف
blank file
U
محل خالی در ارایش صف جمع
blank check
U
چک سفید
blank character
U
دخشه فاصله
blank ammunition
U
مهمات مانوری
blank bill
U
براتی که در ان محل پرداخت قید نشده باشد
blank book
U
کتابچه
blank catridge
U
گلوله سلام
blank cell
U
سل خالی
draw a blank
<idiom>
U
نتیجه عکس گرفتن
blank character
U
دخشه
blank character
U
فاصله
blank character
U
کاراکتر تهی
blank character
U
کاراکتر جای خالی
blank book
U
دفترسفید
blank ammunition
U
مهمات مشقی
blank flange
U
قطعه- ایکس
blank verse
U
شعر بی قافیه
blank verse
U
شعرسپید
point-blank
U
رک
point-blank
U
روبه نشان مستقیم
point-blank
U
مقابل هدف
point blank
U
رک
point blank
U
روبه نشان مستقیم
point blank
U
مقابل هدف
blank cheques
U
سفید مهر
blank cheques
U
چک سفید
blank cheque
U
سفید مهر
blank cheque
U
چک سفید
blank verse
U
شعرمنثور
blank verse
U
شعر بی قافیه پنج وزنی
interest blank
U
برگ رغبت سنج
blank holder
U
ورق نگهدار
blank holder
U
ورق یا صفحه نگهدار کشویی
blank space
U
جای خالی
blank tape
U
نوار نانوشته
double-blank
U
دوطرفسفید
circular blank
U
پلاتین
to draw blank
U
نیافتن
endorsement in blank
U
فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
to draw blank
U
گشتن وچیزی
preference blank
U
دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
vocational interest blank
U
پرسشنامه علائق شغلی
blank signed cheque
U
چک سفید امضاء
blank signed document
U
سفید امضاء
point blank range
U
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
Leave this space blank.
U
این محل را خالی بگذارید ( چیزی در آن محل ننویسید )
He was snubbed . He drew blank.
U
دماغ سوخته شد ( خیط وبور )
biographical information blank form
U
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
abusing a blank signed document
U
سوء استفاده از سفید امضاء
strong vocational interest blank
U
رغبت سنج شغلی استرانگ
rotter incomplete sentences blank
U
برگ جملههای ناتمام راتر
I drew blank every time . None of my tricks worked .
U
هر نقشی زدم نگرفت ( ناموفق ماندم )
in gear
U
اماده حرکت
in gear
U
اماده
gear
U
افزار
to gear down
U
باعوض کردن دنده کندکردن
to gear up
U
باعوض کردن دنده تندکردن
to go out of gear
U
خراب شدن
to go out of gear
U
مختل شدن ازکارافتادن
gear
U
الات جامه
gear
U
پوشش دنده دار
gear
U
کردن اماده کارکردن
gear
U
ادوات
gear
U
اسباب لوازم
out of gear
U
ازهم سواشده
out of gear
U
ازدنده بیرون افتاده
out of gear
U
خراب
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
gear in
U
درگیر شدن
gear
دنده
gear
چرخ دنده
gear
مجموع چرخهای دنده دار
in gear
U
دایر
gear
U
پوشانیدن
gear
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
U
جعبه دنده
gear
U
انتقال دادن
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
high gear
<idiom>
U
آخر سرعت
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
gear box
U
جعبه دنده گیرباکس
gear shift
U
دسته دنده اتومبیل
gear lever
U
دسته دنده اتومبیل
planetary gear
U
دنده خورشیدی
planetary gear
U
جعبه دنده خورشیدی
planetary gear
U
چرخ دنده سیارهای
reduction gear
U
جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear
U
جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear
U
چرخ دنده کاهنده
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
high gear
U
دنده قوی خودرو
hoisting gear
U
چرخ دنده بالابر
pull gear
U
چرخ دنده بالابر
gear housing
U
پوششچرخدنده
riot gear
U
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
gear wheels
U
چرخ های دندانه دار
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing gear
U
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear
U
ارابه فرود
loose gear
U
چرخ دندانه هرزگرد
low gear
U
دنده کندکن
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear
U
وسایل غذاخوری
rocker gear
U
تنظیم جاروبک
bathing gear
U
لباس شنا
[حمام]
gear wheels
U
چرخ دنده ها
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
training gear
U
گردونه در سمت
transmission gear
U
چرخ دنده انتقال
tumble gear
U
چرخ واسطه
tumble gear
U
چرخ دنده واسطه
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
worm gear
U
دنده مارپیچی
worm gear
U
دنده مورب
worm gear
U
دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear
U
چرخ دنده حلزونی
timing gear
U
چرخ دنده میل بادامک
synchromesh gear
U
گیربکس سنکرون
switch gear
U
وسیله اتصال
running gear
U
قسمت حرکت کننده ماشین
spur gear
U
چرخ دندانه دار
spur gear
U
دنده ملخی
spur gear
U
دنده مهمیزی دنده خاردار
steering gear
U
دنده فرمان
steering gear
U
دنده سکان
steering gear
U
جعبه دنده فرمان
steering gear
U
جعبه فرمان
step up gear
U
چرخ دنده افزاینده
sun gear
U
چرخ دنده خورشیدی
gear cable
U
کابلچرخدنده
arrester gear
U
سیم نگهدارنده
crown gear
U
چرخ دنده محدب
differential gear
U
دنده عقب اتومبیل
driving gear
U
چرخ دنده محرک
elevating gear
U
چرخ دندانه بالابر
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
exhaust gear
U
چرخ دندانه خروجی
external gear
U
تاج دندانه خارجی
fishing gear
U
اسباب ماهیگیری
flight gear
U
لباس پرواز
four gear drive
U
گیربکس چهار دنده
foxer gear
U
صداساز
foxer gear
U
وسیله تولید صدا
fuse gear
U
متعلقات فیوز
gear arrangment
U
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear assembly
U
مجموعه چرخ دنده ها
gear box
U
جعبه دنده
gear box
U
گیربکس
crank gear
U
چرخ دنده سر میل لنگ
control gear
U
دستگاه کنترل
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting gear
U
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
back gear
U
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beaching gear
U
سرسره قایق
bell gear
U
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com