English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gas washing bottle U بطری گاز شویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
washing U شستشو
washing-up U فرف شویی
washing up U فرف شویی
carpet washing U شستن فرش
wet washing U ترشویی
to put out washing U رختهای شستنی خودرابرخت شویی بیرون دادن
sheet washing U فرسایش سطحی
it shrinks in washing U درشستشوچروک میشود
sheet washing U فرسایش رویی
gas washing U گاز شویی
brain washing U مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
washing machines U ماشین رختشویی
washing powder U صابون رختشویی
carpet washing U قالی شویی
washing-up liquid U مایعفرفشوئی
washing soda U کربنات سدیم بلورین
washing powders U گرد صابون
washing powders U صابون رختشویی
washing powder U گرد صابون
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
washing agent U مواد شوینده
brain washing U شستشوی مغزی
back washing U بازشوئی
to spin laundry in the washing machine U لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
Hang out the washing on the line to dry. U لباسها راروی بند آویزان کن که خشک شوند
bottle U شیشه
bottle U محتوی یک بطری
bottle U دربطری ریختن
bottle U بطری
absorption bottle U بطری جذب
beather bottle U خیک
weighting bottle U فرف توزین
wash bottle U اب فشان
wash bottle U بطری شستشوی
beather bottle U مشک
the neck of a bottle U گردن بطری
stock bottle U شیشه ذخیره
bottle-dungeon U سیاه چال
bottle opener U دربازکن
water bottle U غمغهآب
feeding bottle U بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
feeding-bottle U بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
bottle feeding U تغذیه با بطری
bottle-feeding U تغذیه با بطری
hit the bottle <idiom> U الکل نوشیدن
To bottle up ones anger. U خشم خود را دردل نگاهداشتن
To bottle up a sentiment. U احساسی رادر دل خود جمع کردن
case-bottle U شیشه چارپر
bottle-opener U دربازکنبطری
bottle-feed U بچهایکهشیرخشکرابهشیرمادرشترجیحمیدهد
bottle green U سبزپررنگ
bottle bank U سطلآشغالمخصوصبطری
ink bottle U شیشه مرکب شیشه جوهر
gas bottle U بطری گاز
bottle flower U گل دکمه
bottle holder U یاور
bottle neck U مهلکه
bottle neck U محل تراکم عبور ومرور
bottle neck U گیر در کار
case bottle U شیشه چارپهلو
case bottle U چارپر
bottle neck U مانع اشکال کار
bottle holder U نوکر یا ملازم پهلوان مشت زن
bottle holder U پشت
gas bottle U سیلندر گاز کپسول گاز
bottle companion U هم پیاله
gourd bottle U قمقمهای که ازکدوی قلیانی بسازند
gourd bottle U قمقمه
shake bottle U بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
scent bottle U شیشه عطری
scent bottle U عطر دان
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
nursing bottle U بطری شیربچه
nursing bottle U شیشه شیر بچه
leather bottle U مشک
bottle holder U یار
ink bottle U دوات
bottle brush U شیشه پاک کن
ink bottle U مرکب دان
bottle rack U جا بطری
bottle pocket billiard U بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
bottle top mold U انگشتانه
hot-water bottle U کیسهآبگرم
duplex weighting bottle U بطری دو دردار توزین
black glass bottle U بطری
water bottle clip U گیرهنگهدارندهغمغمه
bottle silt sampler U نمونه برداری با بطری
black glass bottle U بطلی
The bottle is fI'lled up with water U بطری با آب پر شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com