English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
functional units of a computer U واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
si'units U یکاهای "اس . ای "
units U یکا
units U دستگاه
units U وسیله جانبی
units U که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
units U بافر با طول یک حرف .
units U واحدنظامی
units U واحد
units U یکه
units U میزان
units U یگان شمار
units U یک دستگاه
units U فرد
units U نفر عدد فردی
units U یک
units U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units U قسمت
units U یکان
system of units U دستگاه یکانها
system of units U سلسه احاد
system of units U دستگاه واحدها
units of measurment U واحدهای اندازه گیری
units and tens U یگان ودهگان احادوعشرات
hartree units U یکاهای هارتری
atomic units U یکاهای هارتری
advancing units U یکانهای پیشروی کننده
recommend units U واحدهای پیشنهادی
international units U واحدهای جهانی برق
derived units U احاد فرعی
electromagnetic units U واحدهای الکترومغناطیسی
engineering units U واحدهای اندازه گیری بکارگرفته شده برای یک متغیرپردازشی
derived units U واحدهای فرعی
fundamental units U یکاهای بنیادی
individual units U یکانهای مستقل
individual units U یکانهای منفرد یا مجزا
absolute electrical units U واحدهای الکتریکی مطلق
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
International System of Units U دستگاه بین المللی یکاها
absolute system of units U دستگاه احاد مطلق
international system of units U دستگاه بین المللی احاد
systeme international d'units U دستگاه بین المللی واحدها
fits units with ... connection U مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
European Currency Units U اک
international system of units U سیستم مترک
International System of Units U سامانه متریک
functional <adj.> U به درد بخور
functional U اساسی
functional U اصلی
functional U اصول مبادی
functional U مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
functional U رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
functional <adj.> U عملی
functional U سخت افزار یا نرم افزاری که آن طور که باید کار میکند
functional U مربوط به نحوه کار چیزی
functional <adj.> U اجرا شدنی
functional U تابعی
functional <adj.> U بدرد خور
functional <adj.> U دارای مزیت
functional <adj.> U باصرفه
functional <adj.> U مفید
functional U وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
functional U وابسته به شغل وپیشه
functional U وفیفه دار
functional U تابعی وفیفه مندی
functional U در حال کار
functional U کارکردی
functional <adj.> U هدفمند
functional <adj.> U سودمند
functional <adj.> U قابل اجرا
functional <adj.> U قابل استفاده
functional <adj.> U درست
functional <adj.> U کارکردی
functional <adj.> U شایسته
functional <adj.> U مناسب
absolute system of electrical units دستگاه مطلق یکان های الکتریکی
functional blindness U نابینایی کارکردی
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
functional fixedness U تثبیت کارکردی
functional maps U نقشههای کارکردی
functional programming U برنامه نویسی تابعی
functional unit U واحد وفیفه مند
functional psychology U روانشناسی کارکردی
functional psychosis U روان پریشی کارکردی
functional relation U رابطه تابعی
functional finance U سیاست مالی اصولی
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
functional distribution U توزیع اساسی
functional character U دخشه وفیفه بندی
functional deafness U ناشنوایی کارکردی
functional defect U نقص کارکردی
functional description U شرح وفیفهای
functional design U طرح وفیفه مندی
functional design U طرح وفیفهای
functional diagram U نمودار وفیفه مندی
functional disorders U اختلالهای کارکردی
functional autonomy U خود مختاری کارکردی
functional relationship U رابطه تابعی
functional group U گروه عاملی
functional shift U تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
functional analysis U آنالیز تابعی [ریاضی]
functional validation U اعتباریابی کارکردی
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
functional unit U واحدعملیاتی
functional unit U واحد در حال کار
functional team U تیم عمل کننده
functional team U تیم اجرایی
functional specification U مشخصه عملیاتی
functional condition code U کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
functional principle [Technology] U کارکرد
functional residual capacity U فرفیت باقیمانده عملی
functional principle [Technology] U عاملیت
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
activating effect of functional group U گروه زیاد کننده فعالیت
activating effect of functional group U گروه فعال ساز
directive effect of functional groups U اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
My Computer U نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer U اکامپیوتر
computer U ماشین الکترونیکی
computer U ماشین حساب
computer U ماشین متفکر
computer U کامپیوتر
computer U حسابگر الکترونی
computer U رایانه
computer U ماشین حساب کامپیوتر
computer U شمارنده
one address computer U دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
office computer U کامپیوتر اداری
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer U کامپیوتر مقصود
notebook computer U یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
multiaccess computer U کامپیوتر با دسترسی چند گانه
network computer U نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
nonesequential computer U کامپیوتر غیر ترتیبی
notebook computer U که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer U کامپیوتر کوچک قابل حمل
one address computer U ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer U کامپیوتر یک نشانی
one address computer U کامپیوتریک ادرسه
serial computer U کامپیوتر سری
serial computer U کامپیوتر نوبتی
self adapting computer U کامپیوتر خود وفق
second generation computer U کامپیوتر نسل دوم
satellite computer U کامپیوتر ماهوارهای
ruggedized computer U کامپیوتر بادوام
programmed computer U کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer U کامپیوتر قابل حمل
pocket computer U کامپیوتر جیبی
one chip computer U کامپیوتر یک تراشهای
microprogrammable computer U کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
mainframe computer U سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
human computer U امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
guest computer U کامپیوتر مهمان
computer animation U ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer animation U تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
computer architect U معمار کامپیوتر
computer architecture U معماری کامپیوتر
computer art U هنر کامپیوتر
computer artist U هنرمند کامپیوتر
computer awarness U دانش کامپیوتر
computer based U بر مبنای کامپیوتر
hybrid computer U کامپیوتر دو رگه
hybrid computer U کامپیوترترکیبی
mainframe computer U استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
laptop computer U کامپیوتر دستی یا کیفی
computer aided U بکمک کامپیوتر
computer assisted U بکمک کامپیوتر
infected computer U کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
independent computer U manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer U کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer U وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
ibm computer U کامپیوتر ای بی ام
computer camp U اردوی کامپیوتر
host computer U کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
analog computer U کامپیوترقیاسی
analog computer U کامپیوتر سنجشی
analogue computer U کامپیوتر انالوگ
apple computer U کامپیوتر اپل
appliance computer U سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
a stand-alone computer U یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. U این رایانه جادو شده.
asynchronous computer U کامپیوتر ناهنگام
analog computer U کامپیوتر انالوگ
analog computer U کامپیوتری که با استفاده از اطلاعات تحلیلی کار میکند
host computer U کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computer U کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
host computer U کامپیوتر میزبان
computer memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
personal computer U کامپیوتر شخصی
home computer U کامپیوتر خانگی
analog computer U کامپیوتر تحلیلی
asynchronous computer U نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
computer table U میزکامپیوتر
micro-computer U ریزکامپیوتر
briefcase computer U کامپیوتر چمدانی
synchronous computer U کامپیوترهمزمان
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com