English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
full text searching U جستجوی تمام متن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self searching U خودپژوه
searching U سخت
searching U کامل
searching U جستجوکننده
searching fire U سد غلطان
searching storage U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
soul-searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul-searching U خودکاوی
soul searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul searching U خودکاوی
searching fire U سداتش غلطان اتش درو در عمق
searching time U زمان جستجو
text U امکاناتی برای ویرایش متن , تغییر , درج و حذف
text U کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
text U متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
text U فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
text U سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
text U کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
text U فایل ذخیره شده روی کامپیوتر حاوی متن و نه ارقام یا داده
text U امکاناتی برای نوشتی متن , ذخیره سازی , بازیابی , ویرایش و چاپ
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text U سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربر امکان بررسی متنهای کامل و نه فقط یک مرجع میدهد
text U وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text U حروف الفبا عددی برای ارسال اطلاعات
text U برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
text U انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
text U نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
text U ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن
text U اصلی
text U حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
text U متن
text U نص
text U موضوع
text U کتاب درسی
text U مفاد
text U نوشته
text U کتاب
clear text U به صورت کشف
text file U فایل نوشتاری
text editor U ویرایشگر متن
text move U حرکت اصلی
flowchart text U اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
text chart U جدول نوشتاری
text processing U پردازش متن
clear text U پیام کشف
clear text U متن کشف
text move U حرکت متن
cipher text U علایم رمز
cipher text U متن پیام رمز
church text U یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
text file U فایل متن
text hand U دستخط درشت
text book U رساله
text book U کتاب اصلی دریک موضوع
text book U کتاب درسی
program text U متن برنامه
plain text U متن واضح و اشکار
plain text U متن کشف
plain text U پیام کشف
text display U نمایشگرمتن
greek text U متن یونانی
text editing U ویرایش متن
text window U پنجره متن
text system U سیستم متن
rich text format U روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
to margin the text of a book U در حاشیه گذاشتن کتاب
column text chart U جدول متن ستونی
to space out letters [text] U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
clear and direct meaning of a text U منطوق
simple list text chart U جدول نوشتاری با لیست ساده
free form text chart U جدول نوشتاری بفرم ازاد
full and down U ناو پر بار و سنگین
full up U پر- مملو - لبریز
full U پر کردن درون چیزی تا حد امکان
full U کامل یا شامل همه چیز
full U که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
full U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full and by U پرونیمهپر
to the full U کاملا
full well U بسیارخوب
to the full U به منتهادرجه
in full U تمام وکمال
full U تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
in full U کاملا
full well U خوب خوب
full U ارسال داده روی کانال در دو جهت
full U کد فایل در آن ذخیره شده است
full U تمام تکمیل
full U پر
full U فول اکنده
full U پرکردن پرشدن
full U سیری
full U پری
full U انباشته
full U کامل
full U پر لبریز
full U تمام
full U تمام قدرت
full U چرخش با پشتک کامل
full U چرخیدن ژیمناست
full U شرح محل یک دایرکتوری
full U صفحه نمایش بزرگ VDU که یک صفحه متن کامل را نمایش میدهد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
full U بالغ رسیده
to the full <idiom> U خیلی زیاد ،به طور کامل
full U کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
full U سیر
full U ابوینی
full U مملو
full summer U چله تابستان
full step U گام کامل
full subtractor U تمام کاهشگر
full summer U عین تابستان
full step U یک قدم کامل
full spinner U حرکت گوی بولینگ با حالت فرفره
full speed U حداکثر سرعت
full speed U سرعت کامل
full section U برش کامل
full screen U تمام صفحه
full scale U اندازه طبیعی
full tilt U باسرعت زیاد
full tilt U بسرعت
full to repletion U انباشته
full to repletion U پرپر
full to repletion U پر
full timer U بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
full timer U شاگردتمام روز
full toss U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full time U زمان اشتغال بکار
full time U تمام روز
full time U پیوسته کاری تمام وقت
full time U پیوسته کار
full track U شنی دار کامل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
full scale U تمام عیار
full orbed U پر
full orbed U تمام روشن
full of years U سالخورده
full of resource U باتدبیر زرنگ
full of life U باروح
full of resource U کاردان
full of life U پر جمعیت
full of life U سر زنده
full mouthed U پرصدا
full mouthed U دارای شماره کامل دندان
full mouthed U تمام دندان
full pay U حقوق تمام
full pay U مواجب تمام
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
full sail U تبار مجهز
full sail U بابادبانهای گسترده
full rubber U حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
full production U تولید در حداکثرفرفیت
full production U تولید کامل
full powers U اختیارات تام
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
full power U اختیارات تام
full point U نقطه پایان جمله
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full pitch U گام پر
full moon U ماه شب چهاردهم
To have full powers. U اختیارات کامل داشتن
I want full insurance. من با بیمه کامل میخواهم.
Full tank, please. لطفا باک را پر کنید.
full-suspension <adj.> U کاملا معلق
full beam U نور بالا [در خودرو]
have one's hand full U کار مهمتر داشتن [دستم یا دستش بند است]
full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
the full of the moon U بدر
at full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for full board U برای تمام پانسیون
full-throated U صدا یا فریاد بسیار بلند
full-page U تمام صفحه
full marks U پاسخدرستبهتمام سوالات
full board U هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
full deployment U تبدیلستونبهصفکامل
they are in full retreat U سخت عقب نشینی می کنند
the full of the moon U ماه تمام
She is far too conceited. She is full of herself . U گوئی از دماغ فیل افتاده ( پر افاده وازخود راضی )
to its full extent <adv.> U بکلی
come full circle <idiom> U کاملا برعکس
full of beans <idiom> U پرانرژی
full word U کلمه کامل
full word U تمام کلمه
to its full extent <adv.> U کاملا
full wave U تمام موج
full view U نمای روبرو
full view U نمای تمام رخ
full tracked U تمام زنجیر
full tracked U تمام شنی
full tracked U خودرو تمام شنی
in full fig U درلباس تمام
in full fig U اماده
to be at full stretch U تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
payment in full U پرداخت کامل
payment in full U پرداخت تمام
of full blood U تنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com