English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
front-end loader U بهبیللودر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loader U لودر
loader U تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند
loader U بخش کوچکی از کد برنامه که به برنامههای به صورت دودویی اجازه بار شدن در حافظه میدهد.
self loader U تفنگ خود کار
loader U برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
loader U بارکن
loader U خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
loader U بارکننده
loader U برنامهای که فایل یا برنامه دیگری را در حافظه کامپیوتر باز میکند
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
resident loader U بارکننده مقیم
relocation loader U بازکننده جابجاساز
relocating loader U بارکننده جابجاگر
system loader U بارکننده سیستم
absolute loader U بارکننده مطلق
bootstrap loader U باز کننده خود راه انداز
muzzle loader U تفنگ سرپر
hay loader U لودر یونجه [کشاورزی]
muzzle loader U سرپر
automatic loader U بارکن خودکار
linking loader U بارکننده پیوندی
crawler loader U لودر چرخ زنجیری
card loader U کارت بارکن
card loader U بار کننده کارت
breech loader U تفنگ ته پر
bootstrap loader U بارکننده خود راه انداز
linkage loader U بارکننده پیوندی
binary loader U انباشتگر دودویی
belt loader U لدرتسمهای
backhoe loader U لدرکجبیلعقب
container/pallet loader U لودرسکویبار
container/pallet loader U کانتینر
up front <idiom> U روراست ،صحیح
at the front U در جلو
front U نمای ساختمان
up front U رک
up front U رک و راست
up front U با صراحت و صداقت
up front U چشمگیر
up front U جلو چشم مردم
up front U در انظار
up front U از پیش
up front U پیشاپیش
front U به جلو
up front U بیعانه
up front U پیش -
up front U بیپرده پوشی
to go to the front U بجبهه رفتن
to go to the front U داخل جنگ شدن
in front of U در قبال
front U جلو
front U بازی در سانتر
front U در قبال
front U نمای ساختمان
front U یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front U بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
in the front <adv.> U در مقابل
at the front <adv.> U در مقابل
front U فرمان سر روبرو جلو
front U جبهه هوا
front U پیش
front U صف پیش
front U نما طرز برخورد
front U جلودار
front U منادی جبهه جنگ
front U بطرف جلو روکردن به
front U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front U درصف جلوقرارگرفتن
front U جبهه
front U سمت دشمن
front U خط اول میدان رزم پیشانی
in front <adv.> U در مقابل
at front <adv.> U در مقابل
in the front <adv.> U در پیش
at front <adv.> U در جلو
in the front <adv.> U جلو
at the front <adv.> U جلو
in front <adv.> U جلو
at front <adv.> U جلو
in front <adv.> U در جلو
front U نمای جلو
at the front <adv.> U در جلو
in the front <adv.> U در جلو
at front <adv.> U در پیش
at the front <adv.> U در پیش
in front <adv.> U در پیش
shirt front U پیش سینه
wave front U جبهه امواج رادیویی
water front U جبهه رطوبتی
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
the front door U درجلو
type front U نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type front U ماشین تایپ به جلو
sight front U دید جلو در نقشه برداری
the front door U درورد
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
wave front U جبهه موج
front lamp لامپ جلو
front leg U پایهجلو
front lights U چراغهایجلو
front mudguard U گلگیرجلو
front pipe U لولهجلو
front pocket U جیبجلو
front point U میخجلویکفش
front tip U آبپاشنوکاتو
front wheel U چرخجلو
front bench U اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front crawl U شنایکرال
front door U دراصلیساختمان
In the front rank. U درصف جلو
front knob U دستگیریجلویی
front indicator U جلو
fall front U پیشآمدگیجلویدکور
front apron U جلویکروات
front beam U شاغولجلویی
front binding U روپوشجلویی
front board U مقوایجلویی
front brake U ترمزجلو
front crossbar U مانعپیشین
front derailleur U درایلرجلویی
front flap U زبانهجلویی
front foil U فلزورقهایجلویی
front footrest U پدالجلویی
front indicator U فشارسنج
shop front U ازاره نمای بنا
front end U نرم افزار نهایی
front end U سر جلویی
front drop U پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
warm front U جبهه هوای گرم
front court U محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front court U نیمهای که به ان حمله میشود
front bearing U یاطاقان جلو
front axle U اکسل جلو
front face U سطح برجسته
front face U پیشانی
front matter U پیش گفتار
front matter U مقدمه
front lines U خطوط جلو جبهه
front lines U خطوط مقدم
front lines U خط مقدم جبهه
front liner U سانتر فوروارد
front lighting U روشنایی جلو ساختمان
front grip U گرفتن میله دست مهتابی
fore front U نمای اصلی
front rake U زاویه شیب
front man U جلودار
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
front line U 9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front-runners U دونده پیشتاز
front-runner U دونده پیشتاز
front runner U دونده پیشتاز
cold front U پیشان هوای سرد
cold front U جبهه هوای سرد
front man U منادی
front man U پیشرو
action front U حاضر به تیر
front-page U مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page U سرصفحه
front page U مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front page U سرصفحه
front men U پیشرو
front men U منادی
front men U جلودار
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
front office U سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
odd front U خط دفاعی 4 نفره
front underlock U خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
front view U نمای جلویی
front view U نمای جلو
popular front U ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
popular front U جبهه خلق ملی
front view U جبهه
front view U پیشانی
front wall U دیوار مقابل اسکواش
popular front U ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
home front U عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
front wall U دیوار جلو
mach front U میله انتن سرعت سنج هواپیما
mach front U انتن ماخ سنج
popular front U لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
pressure front U جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
sea front U نمای دریایی شهر
shirt front U پیش سینه اهاری
front panel U تابلوی جلو دار
front panel U مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front porch U میدان جلو
front putty U بتونه جلو
popular front U جبهه ملی
front race U پیشتازی
front raise U تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
front strain U کرنش پیچشی
front rank U صف جلو
front sight U مگسک
front wheel drive U محرک چرخهای جلو
front axle bearing U یاطاقان اکسل جلو
front top pocket U جیببالایجلویشلوار
front wheel suspension U تعلیق چرخهای جلو
to tailgate the motorist in front U دمرانی کردن [اصطلاح روزمره]
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com