Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
front lights
U
چراغهایجلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
According to my lights .
U
تا آنجا که عقلم قد می دهد
lights
U
شش
lights out
U
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
lights out
U
ساعت خواب
lights
U
ریه جانوران
polar lights
U
نورقطبی
indicator lights
U
نورهایراهنما
side lights
U
چراغهای طرفین ناو
brake lights
چراغ های ترمز
warning lights
U
چراغهشدار
high lights
U
نکات مهم
high lights
U
موضوعات مهم مطالب مهم
red lights
U
چراغ سمت چپ
rear lights
U
چراغهایعقب
bright lights
U
شهربازیبزرگیکهدرآنوسایلبازیزیادیدرآنیافتمیشود
fairy lights
U
چراغهایتزئینیرنگی
contact lights
U
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
breakdown lights
U
چراغهای عدم کنترل
battle lights
U
چراغ خاموشی شبانه
battle lights
U
چراغ پلیس
riding lights
U
چراغ لنگر
traffic lights
U
چراغ راهنمایی
battle lights
U
چراغهای جنگی
gas lights
U
چراغ گازی
gas lights
U
نور یا روشنایی گازی
tail lights
U
چراغ عقب ماشین
red lights
U
چراغ خطر
red lights
U
چراغ قرمز
pilot lights
U
شمعک
pilot lights
U
افروزک
leading lights
U
چشم و چراغ
leading lights
U
شمع محفل
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
leading lights
U
عضو مهم
side lights
U
چراغ دریانوردی طرفین ناو
southern lights
U
شفق جنوبی
northern lights
U
سپیده شمالی فجر شمالی
pilot lights
U
پیلوت
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all.
U
آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
list of lights
U
کتاب چراغها
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
U
نور فجر شمالی
The lights of the aircraft were blinking.
U
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
U
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
Turn left at the traffic lights.
از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
dipped headlights
[lights]
[British English]
U
نور پایین
[خودرو]
dimmed headlights
[lights]
[American English]
U
نور پایین
[خودرو]
up front
U
از پیش
to go to the front
U
بجبهه رفتن
in front of
U
در قبال
up front
U
جلو چشم مردم
at the front
U
در جلو
up front
U
در انظار
up front
<idiom>
U
روراست ،صحیح
up front
U
پیشاپیش
up front
U
چشمگیر
up front
U
با صراحت و صداقت
up front
U
بیپرده پوشی
up front
U
رک و راست
up front
U
رک
up front
U
پیش -
front
U
در قبال
up front
U
بیعانه
to go to the front
U
داخل جنگ شدن
front
U
نمای ساختمان
front
U
جلو
front
U
نمای جلو
front
U
نمای ساختمان
front
U
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front
U
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
at the front
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در پیش
at the front
<adv.>
U
در پیش
in front
<adv.>
U
در پیش
front
U
جلودار
front
U
بازی در سانتر
front
U
پیش
front
U
صف پیش
front
U
نما طرز برخورد
front
U
منادی جبهه جنگ
front
U
بطرف جلو روکردن به
front
U
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front
U
درصف جلوقرارگرفتن
front
U
جبهه
front
U
سمت دشمن
front
U
خط اول میدان رزم پیشانی
front
U
جبهه هوا
front
U
فرمان سر روبرو جلو
front
U
به جلو
at front
<adv.>
U
در پیش
at front
<adv.>
U
جلو
in the front
<adv.>
U
در جلو
in front
<adv.>
U
جلو
at front
<adv.>
U
در جلو
at the front
<adv.>
U
جلو
at the front
<adv.>
U
در جلو
in front
<adv.>
U
در جلو
in the front
<adv.>
U
جلو
in the front
<adv.>
U
در مقابل
type front
U
نوعی روش تایپ کردن نامه ها
front crawl
U
شنایکرال
type front
U
ماشین تایپ به جلو
front door
U
دراصلیساختمان
water front
U
جبهه رطوبتی
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
In the front rank.
U
درصف جلو
wave front
U
جبهه موج
front binding
U
روپوشجلویی
front bench
U
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front indicator
U
جلو
front knob
U
دستگیریجلویی
front board
U
مقوایجلویی
front brake
U
ترمزجلو
front crossbar
U
مانعپیشین
front derailleur
U
درایلرجلویی
front flap
U
زبانهجلویی
front foil
U
فلزورقهایجلویی
front footrest
U
پدالجلویی
front beam
U
شاغولجلویی
front apron
U
جلویکروات
fall front
U
پیشآمدگیجلویدکور
front wheel
U
چرخجلو
front tip
U
آبپاشنوکاتو
front point
U
میخجلویکفش
front pocket
U
جیبجلو
front pipe
U
لولهجلو
front mudguard
U
گلگیرجلو
front leg
U
پایهجلو
front lamp
لامپ جلو
front indicator
U
فشارسنج
front porch
U
میدان جلو
front lighting
U
روشنایی جلو ساختمان
front grip
U
گرفتن میله دست مهتابی
front face
U
پیشانی
front face
U
سطح برجسته
front end
U
نرم افزار نهایی
front end
U
سر جلویی
front drop
U
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front court
U
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front court
U
نیمهای که به ان حمله میشود
front liner
U
سانتر فوروارد
front lines
U
خط مقدم جبهه
front panel
U
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front panel
U
تابلوی جلو دار
front office
U
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
front bearing
U
یاطاقان جلو
front matter
U
پیش گفتار
front matter
U
مقدمه
front lines
U
خطوط جلو جبهه
front lines
U
خطوط مقدم
front man
U
جلودار
front axle
U
اکسل جلو
front man
U
منادی
warm front
U
جبهه هوای گرم
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
front line
U
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front-runners
U
دونده پیشتاز
front-runner
U
دونده پیشتاز
front runner
U
دونده پیشتاز
cold front
U
پیشان هوای سرد
cold front
U
جبهه هوای سرد
front man
U
پیشرو
front men
U
جلودار
fore front
U
نمای اصلی
front rake
U
زاویه شیب
action front
U
حاضر به تیر
front-page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page
U
سرصفحه
front page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front page
U
سرصفحه
front men
U
پیشرو
front men
U
منادی
shop front
U
ازاره نمای بنا
front putty
U
بتونه جلو
home front
U
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
sight front
U
دید جلو در نقشه برداری
front wall
U
دیوار جلو
shock front
U
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
shirt front
U
پیش سینه
shirt front
U
پیش سینه اهاری
sea front
U
نمای دریایی شهر
popular front
U
لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
popular front
U
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
popular front
U
جبهه خلق ملی
popular front
U
جبهه ملی
mach front
U
انتن ماخ سنج
popular front
U
ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
mach front
U
میله انتن سرعت سنج هواپیما
pressure front
U
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
odd front
U
خط دفاعی 4 نفره
front underlock
U
خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
front strain
U
کرنش پیچشی
front view
U
نمای جلویی
front sight
U
مگسک
front rank
U
صف جلو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com