English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exit U خروج
exit U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exit U خروجی
exit U مرگ درگذشت
exit U عزیمت
exit U بیرون رفتن
exit U خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
exit U مخرج
exit U خارج شدن
beach exit U گذرگاه ساحلی
exit taxiway U خروجیجاده
normal exit U درروی عادی
beach exit U معبر ساحلی
port of exit U مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
exit poll U برخه پرسی
exit polls U برخه پرسی
exit cone U خروجیمخروطی
beach exit U محل خروجی اسکله
exit splitter U شکافنده خروجی
deferred exit U انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
emergency exit U خروج اضطراری
error exit U در روی خطا
exit interview U مصاحبه پایان خدمت
exit point U نقطه مرگ
exit point U نقطه خروجی
exit road U راه خروجی
exit road U راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود
exit point U نقطه خروج
exit track U خروجیخطآهن
exit turnstile U تیرچهاربازویگردندهخارجی
Where is the emergency exit? U در خروج اضطراری کجاست؟
emergency exit U در خروج اضطراری
Emergeny exit . U پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
exit visa U مهرپاسپورت
freedom U معافیت اسانی
freedom U روانی
freedom U حریت
freedom U قار بودن به بررسی رکوردهای کامپیوتر
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom of the will U اختیار
freedom of the will U فاعل مختاری
freedom U استقلال
freedom U ازادی
freedom of belief U ازادی عقیده
freedom from defect U عاری بودن ازعیب
freedom from defect U بی عیبی
degrees of freedom U درجات ازادی
degree of freedom U درجه ازادی
economic freedom U ازادی اقتصادی
freedom of choice U ازادی انتخاب
freedom of the press U ازادی مطبوعات
market freedom U ازادی تجاری
freedom to choose U ازادی در انتخاب
To speak with freedom. U آزادانه صحبت کردن .
freedom of the press U ازادی نگارش
freedom of seas U ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
freedom of seas U ازادی دریاها
freedom of experssion U ازادی بیان
market freedom U ازادی بازار
freedom of trade U ازادی تجارت
academic freedom آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
academic freedom آزادی بحث و تحقیق
academic freedom آزادی علمی
freedom fighter U گروههایبراندازوضدرژیم
academic freedom آزادی عمل و بیان
freedom of enterprise U ازادی تجارت
medal of freedom U مدال ازادی
high-speed exit taxiway U خروجیتاکسیوباسرعتبالا
freedom from evil record U نداشتن پیشینه بد
To taste the jouys of freedom . U مزه آزادی را چشیدن
freedom of information act U قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
freedom from evil record U عدم سو سابقه
right of entry U حق ورود
no entry U ورودممنوع
entry U مدخل
re entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
entry U ادخال
entry U دخول
entry U راه راهرودر
entry U اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry U آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry U نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry U ورود راهرو
entry U ثبت دردفتر ثبت
entry U ورود
re entry U اعاده تصرف
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U ورود
re entry U ورود
re-entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
entry U مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
entry U عمل ورودی
entry U در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry U چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry U قلم
entry U فقره
entry U ثبت
entry U شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
entry U شرکت کننده
re-entry U اعاده تصرف
feet-first entry U پرشسیخی
head-first entry U پرشباسر
home use entry U اعلامیه مصرف
key entry U دخول کلیدی
entry plan U طرح ورود به بندر
undefined entry U فقره تعریف نشده
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
post entry U ثبت پس از موقع
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
single entry U حسابداری فردی
port of entry U مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of entry U بندرمحل ورود
port of entry U بندر مقصد
single entry U حسابداری ساده
to make an entry of U ثبت
to make an entry of U کردن
to make an entry of U وارد
make an entry U وارد کردن
make an entry U ثبت کردن
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
data entry U ثبت داده ها
entry group U گروه واجد شرایط
entry instruction U دستورالعمل دخول
entry keydoard U صفحه کلید ادخال
entry keydoard U صفحه کلیدورودی
entry door U ورودی
entry line U سطر ورودی
lobby-entry U مدخل
entry plan U طرح دخول به سر پل
entry point U نقطه دخول
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry condtion U شرط دخول
double entry U دفتر داری مضاعف
double entry U سیستم دفترداری دوبل
entry doors U در های ورودی
entry door U در جلویی [ساختمان]
ease of entry U سهولت ورود
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
entry door U در ورودی
entry block U کنده مدخل
entry point U نقطه ورود
entry side U جهت دخول
forcible entry U ورود عدوانی
forcible entry U هتک حرمت منازل
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
cost to entry U هزینه ورود
bill of entry U افهارنامه ورودی
deffered entry U ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
bill of entry U افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
barrier to entry U منع ورود به صنعت
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
data entry U داده دهی
entry side U جهت ورود
lobby-entry U راهرو
gable-entry U راهروی ورودی
data entry U ثبات داده ها ورود داده ها
end lobby-entry U مدخل
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
entry level jobs U شغلهای غیر تخصصی
double entry table U جدول دو سویی
data entry specialist U متخصص داده دهی
data entry operator U متصدی داده دهی
direct data entry U داده دهی مستقیم
data entry device U دستگاه داده دهی
data entry form U فرم ورودی داده ها
data entry mode U حالت ثبت داده ها
customs entry form U افهارنامه گمرکی
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
forceble entry and detainer U هتک حرمت منازل
clear-entry key U کلیدصفحههوشیار
remote job entry U وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote job entry U ادخال کار از دور
double entry bookkeeping U حسابداری دوبل
law of prior entry U قانون تقدم ورود
forcible entry and detainer U ید عدوانی
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
fine data entry control U کنترلدخولاطلاعاتعالی
fast data entry control U کنترلدخولاطاعاتسریع
To make a forcible entry into a building. U بزور وارد ساختمانی شدن
facilitator [of illegal migration/immigration / entry] [British E] U قاچاقچی آدم [در سر مرز]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com