English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
foundation paste U شفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
paste U چسباندن
paste U خمیر
paste U سریش
paste U گل یاخمیر
paste U نوعی شیرینی چسباندن
paste U عمل گرفتن یک بخش از متن با داده از یک نقط ه و درج آن در نقط ه دیگر.
paste U درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
paste U چسب
paste U سر هم کردن سرهم بندی کردن
paste U وصله کردن
paste U درج وصله
paste U الصاق
paste U چسب زدن به خمیر زدن
cut and paste U بریدن و چسباندن
cut and paste U عمل گرفتن بخشی از متن یا داده از یک نقظه و درج در آن چیز دیگر
Paste Special U درج یک شی خاص
cement paste U خمیر سیمان
puff paste U خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
scissors and paste U تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
to paste up a playbill U اگهی نمایش بدیوارزدن
puff paste U نان شیرینی پف کردن
puff paste پفک
Paste Special U در یک متن
paste board U کارت
paste board U مقوا
puff paste U ادم توخالی
puff paste U ادم پفکی
lime paste U چسب اهک
lime paste U خمیر اهک
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
library paste U چسب نشاستهای
library paste U نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
puff paste U خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
thieving paste U مایع مخصوص اغشتن شاغول اندازه گیری عمق مخزن ناو
to paste something with paper U کاغذ روی چیزی چسباندن
puff paste خمیر پف دار
puff paste U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff paste U خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
tooth paste U خمیر دندان
aluminum paste U تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
paste wood filler U بتونه چوب
saturated soil paste U خمیر خاک اشباع
live copy paste U کپی الصاق مستقیم
foundation U فونداسیون
foundation U سازمان خیریه
foundation U اساس
foundation U پی ساختمان
foundation U موسسه خیریه
foundation U بنیان بنگاه
foundation U تاسیس
foundation U بنیاد
foundation U پی ریزی اساس
foundation U پی
foundation U پایه
foundation U فوندامنت
foundation U پی ریزی
foundation U اسکلت اصلی فرش [شامل تار و پود]
foundation course U دورهآمادهسازیدانشگاه
foundation U شالوده
foundation U انداختن تمام میلههای بولینگ در دور نهم
foundation U پایه مبنا
foundation U شالوده اصل
liquid foundation U کرم مایع
settlement of the foundation U نشست پی گاه
foundation stone U سنگبنا
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
To lay the foundation. U پی نهادن ( پی ریزی کردن )
raft foundation U پی گسترده
foundation slip U زیرپوشبندی
foundation of tower U پایهمرتفع
foundation blockage U پایهسرکننده
shallow foundation U پی کم عمق
shallow foundation U پی سطحی
road foundation U شالوده راه
road foundation U پی راه
road foundation U زیر پی راه
raft foundation U پی روی رادیه
dam foundation U شانهنهرپائینی
earth foundation U پایهزمین
pilework foundation U پی سازی با شمع
pile foundation U فونداسیون ستون
pile foundation U شمع پی
foundation materials U مصالح پی سازی
foundation joint U درز پی
foundation joint U درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
foundation gallery U نقب پی
foundation gallery U گالری پی
foundation concrete U بتن پی
depth of foundation U گودی پی
depth of foundation U عمق پی
deep foundation U پی سازی در عمق
deep foundation U پی گود
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
bouyant foundation U پی شناور
bouyant foundation U پایه شناور
foundation pile U تیر فونداسیون
foundation pile U میله هایی که در فونداسیون قرار می گیرد
machine foundation U پایه دستگاه
pile foundation U شالوده شمعی
pier foundation U شالوده پی
natural foundation U پی طبیعی
grillage foundation U پی شبکهای
foundation trench U پی
foundation trench U شالوده
foundation soil U شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
foundation soil U پی ریزی ساختمان
foundation school U اموزشگاه موقوف
pier foundation U اساس پی
begueather of a pious foundation U وقف کننده
begueather of a pious foundation U واقف
custodian of a pious foundation U متولی
To lay the foundation of a company. U پایه واساس شرکتی راریختن
settler of a pious foundation U واقف
investigation of foundation conditions U تحقیق شرایط شالوده
investigation of foundation conditions U شناسایی زمین پی
earthquake proof foundation U غیر مقاوم درمقابل زلزله
earthquake proof foundation U شالوده ضد زلزله
bearing pressure on foundation U فشار تکیه گاهی شالوده
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com