Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
form mill
U
فرز کردن پروفیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mill
U
اسیاب
mill
U
اسیا
per mill
U
در هزار
per mill
U
در هر هزار
saw mill
U
کارخانه اره کشی
through the mill
<idiom>
U
تجربه شرایط مشکل
ex mill
U
تحویل در کارخانه
to go through the mill
U
ورزیده شدن
mill
U
کارخانه نورد
mill
U
ماشین
mill
U
کارخانه اسیاب کردن
mill
U
کنگره دار کردن
mill
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mill
U
فرز کردن
mill
U
هل دادن
mill
U
نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill
U
اسیاب کردن
plate mill
U
دستگاه فرز غلطکی
beater mill
U
تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
becking mill
U
غلطک برای افزایش طول
pepper mill
U
فلفل ساب
cluster mill
U
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
muck mill
U
دستگاه نورد فولاد
mortar mill
U
مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
bar mill
U
دستگاه نورد میله گرد
band saw mill
U
اره نواری ماشین فرز
plate mill
U
غستگاه نورد صفحه
plug mill
U
دستگاه نورد توپی
pepper mill
U
فلفل سا
ball mill
U
سنگ شکن گلولهای
plunge mill
U
فرز کردن غوطهای
powder mill
U
کارخانه باروت سازی
ball mill
U
اسیاب ساچمهای
cogging mill
U
دستگاه نورد شمشه
mill wright
U
اسیاب ساز
hand mill
U
اسیاب دستی
hammer mill
U
اسیا چکشی
hammer mill
U
سنگ شکن چکشی
drawing mill
U
دستگاه نورد کششی
glacier mill
U
تنوره یخچالی
edge mill
U
اسیاب غلطکی
end mill
U
فرز انگشتی
crazing mill
U
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
cotton mill
U
کارخانه نخ ریسی
mill wheel
U
چرخ یا پره اسیاب
mill race
U
جوی اسیاب
mill race
U
اب اسیاب
mill file
U
سوهان دستی
mill dam
U
بند اسیاب
mill circle
U
چرخ اسیاب ژیمناستیک
slabbing mill
U
دستگاه نورد لوحه
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
gig mill
U
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
pug mill
U
اسیای گل مخلوط کن
stamp mill
U
اسیاب سنگ کوبی
stamping mill
U
ماشین پرس یامنگنه
stamping mill
U
اسیاب سنگ کوبی
run-of-the-mill
<idiom>
U
معمولی
post mill
U
آسیابنصبشده
steel mill
U
ذوب اهن
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
fulling mill
U
کارخانه قصاری
tire mill
U
دستگاه نورد لاستیک
to mill flour
U
ارد درست کردن
water mill
U
اسیاب
stamp mill
U
ماشین پرس یا منگنه
slab mill
U
فرز کردن غلطکی
water mill
U
اسیاب ابی
pulverizing mill
U
اسیای گردساز
run of the mill
U
برجسته نبودن در جنس متوسط
run of the mill
U
عادی
rod mill
U
سنگ شکن میلهای
rolling mill
U
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
run-of-the-mill
U
برجسته نبودن در جنس متوسط
rolling mill
U
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
rolling mill
U
دستگاه نورد
run-of-the-mill
U
عادی
paper mill
U
ماشین کاغذسازی
corrugated rolling mill
U
دستگاه نورد ورق موجدار
color grinding mill
U
دستگاه رنگ سای
wide strip mill
U
دستگاه نورد نوار پهن
wire rod mill
U
کالیبر نورد سیم
loop mill rolling
U
نوردکاری حلقوی
continous rod mill
U
دستگاه نورد سیم دائمی
hot rolling mill
U
نوردکاری داغ
wire rolling mill
U
دستگاه نورد سیم
cross country mill
U
نورد چلیپایی
ingots slab mill
U
دستگاه نورد لوحه
hot strip mill
U
مسیر نورد گرم
cold rolling mill
U
دستگاه نورد سرد
plate rolling mill
U
نوردکاری صفحه
rolling mill engineer
U
نوردکار
rolling mill engineer
U
مهندس نوردکاری
single stand mill
U
دستگاه نورد یک مقامه
beam rolling mill
U
نورد کاری تیر
sheet mill stand
U
مقام نورد ورق
paint roller mill
U
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
paint roller mill
U
دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
tire rolling mill
U
دستگاه نورد لاستیک
to bring grist to the mill
U
نان دراب دارد
narrow strip mill
U
نورد نوار باریک
cogging mill train
U
مسیر دستگاه نورد شمش
armor plate rolling mill
U
دستگاه نورد ورق زرهی
double two high rolling mill
U
دستگاه نورد مضاعف دوبل
The waters run clear of the mill .
<proverb>
U
آبها از آسیاب افتاد .
wrounght iron mill bar
U
اهن جوش خورده
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
re form
U
دوباره درست کردن
form
U
شکل قالب
out of form
U
غیراماده
three form
U
فرم تریو
out of form
U
بدحالت
in form
U
اماده
in form
U
خوش حالت
form
U
ورقه
form
U
نوع
form
U
قسم
form
U
سابقه فعالیت اسب
form
U
امادگی
form
U
ساخت
form
U
صورت
form
U
تشکیل دادن ساختن
form
U
نظم فرم
form
U
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form
U
شکل دادن
form
U
ایجاد یک شکل
form
U
صفحهای از صفحات کامپیوتری
form
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
U
یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form
U
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form
U
یات مربوطه را وارد میکند
form
U
طرز ورفتار
form
U
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form
U
کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form
U
تشکیل دادن
form
U
ترکیب
form
U
روش
form
U
طریقه
form
U
قالب کردن
form
U
تصویر وجه
form
U
بشکل دراوردن
form
U
پروردن
form
U
برگه ورقه
form
U
شکل
form
U
ریخت
form
U
فرم
form
U
شکل گرفتن سرشتن
form
U
صورت دیس
form
U
فراگرفتن
registration form
U
فرم ثبت نام
quadratic form
U
شکل درجه دوم
Form without substance .
U
صورت بدون معنی
sixth form
U
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sentential form
U
صورت جملهای
eye-form
U
[شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
resonance form
U
شکل رزونانسی
form letter
U
فرم نامه
form letters
U
فرم نامه
power form
U
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
proposal form
U
فرم پیشنهاد
proposal form
U
فرم درخواست بیمه
reduced form
U
فرم تقلیل یافته
pyranose form
U
شکل پیرانوزی
tendering form
U
ورقه پیشنهاد
quadratic form
U
معادله درجه دوم
radial form
U
شکل ستارهای
form-piece
U
[تکه های سنگ در مشبک کاری]
reduced form
U
فرم تعدیل شده
sight form
U
نمونه رصد
normal form
U
صورت هنجار
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
turnaround form
U
شکل برگشت
true form
U
فرم واقعی
tooth form
U
شکل دندانه
to form a habit
U
عادتی پیداکردن
to set a form
U
فرم بستن
to form a notion
U
تصور کردن
to form a notion
U
اندیشه کردن خیال بستن
to form a plot
U
توط ئه دیدن
to form a plot
U
اسباب چینی کردن
to form into groups
U
گروه بندی کردن
to form into groups
U
دسته بندی کردن
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
the precatory form
U
صیغه تمنی یا در خواست
tendering form
U
برگ پیشنهاد برگ درخواست
life form
U
زی نمود
sliding form
U
قالب بندی کشویی
slip form
U
قالب لغزنده
solemn form
U
طریقه رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
staggered form
U
شکل نامتقابل
wave form
U
شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
wave form
U
شکل موج
standard form
U
صورت متعارف
structural form
U
شکل بنیانی
structural form
U
شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
substance and form
U
جوهروعرض
symbolic form
U
علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com