English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
folding stick U چسبدوطرفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
folding meter stick [American] U خط کش جیبی [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش جیبی [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick U خط کش [ابزار]
folding meter stick U خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
Other Matches
folding U روش hashing
folding U چین خوردگی
folding U تا شونده
folding U تاشو
folding test U ازمایش چین خوردگی
folding rule U خط کش [ابزار]
folding ruler U خط کش [ابزار]
folding bicycle U دوچرخه تاشو
folding knife U کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
folding rulers U خط کش های جیبی [ابزار]
folding door U در فانوسی
folding ruler U خط کش جیبی [ابزار]
folding seat U صندلی تاشو
folding press U پرس خم کاری
folding money U اسکناس پول کاغذی
folding machine U دستگاه خم کاری
folding door U در اکاردئونی
folding door U درتاه شو
folding ruler U خط کش تاشو [ابزار]
folding ladder U نردبان تاشو
folding rule U خط کش تاشو [ابزار]
folding chair U صندلیتاشو
folding grill U گوشتکبابکنتاشو
folding ramp U سرازیریتاشو
folding rulers U خط کش های تاشو [ابزار]
folding shovel U بیلتاشو
folding ruler U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding rule U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
cross folding test U ازمایش چین خوردگی عرضی
folding yardstick [metric] U خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] U خط کش جیبی [ابزار]
folding nail file U سوهانناخنتاشو
sliding folding window U پنجرهتاشویمتحرک
concertina-type folding door U درتاشو
stick-on U چسبنده چسبناک
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
non-stick U ناچسبنده
stick out U متحمل شدن
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
non-stick U ناچسبان
stick out U جلو امدن
stick out U پیش امدگی داشتن
stick out U اصرار کردن
non-stick U تفلون
non-stick U نچسب
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
to stick something U چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick up for <idiom> U کمک کردن ،حمایت کردن
stick to your last U برشته خود بجسبد
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
stick to your last U یا از حدخود بیرون نگذارید
stick (someone) with <idiom> U ترک چیز ناخوشایندی
to stick together U نسبت بیکدیگروفادار بودن
to stick up U گردن فرازی کردن
to stick up U تندنوشتن
to stick up U مقاومت کردن
to stick up for U دفاع کردن از
to stick up for U پشتی کردن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
non-stick U ته لیز
stick with <idiom> U ماندن با
stick around U درنگ کردن
stick U چسبیدن
stick U یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
stick U گروه پرنده
stick U چوب بازی
stick U چوب بازی هاکی
stick U هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
stick U تخته موج سواری شلاق
stick U وقفه
stick U پیچ درکار تحمل کردن
stick U فرورفتن
stick U گیر کردن گیر افتادن
stick U الصاق کردن چوب
stick U عصا
stick U چماق
stick U وضع چسبندگی
stick U چسبناک
stick U الصاق تاخیر
stick U چسباندن
he wants the stick U چوب میخواهد
stick U تردیدکردن
stick-up U برجستگی داشتن
stick-up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick up U برجستگی داشتن
stick U سوراخ کردن نصب کردن
stick up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
to stick on [to] U چسباندن [روی چیزی]
French stick U قرصدراز نازک نان
gear stick U دسته دنده اتومبیل
stick out a mile U مثل روز روشن بودن
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
stick shift U دسته دنده
stick umbrella U چتردستهچوبی
stick eraser U چوبپاککن
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
To stick out ones chest. U سینه خود را بیرون دادن
yard stick U خط کش تاشو [ابزار]
To drive all with the same stick . <proverb> U همه را با یک چوب راندن .
stick to one's guns <idiom> U روی حرف خود ماندن
yard stick U خط کش [ابزار]
stick in the mud U طفره رو
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
stick-in-the-mud <idiom> U گوشه عزلت برگزیدن
yard stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
carrot and stick <idiom> U قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
shed stick U چوبنخ
quadruped stick U عصایچهارپایه
broom stick U دسته جاروب
gun stick U میل سمبه تفنگ
gun stick U سنبه تفنگ
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
fish stick U فیله ماهی سرخ کرده
filter stick U لوله صافی دار
dipper stick U کاسه بیل
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
composing stick U قالب حروف چینی
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
hiking stick U دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
size stick U الت اندازه گیری پا
polo stick U چوگان
night stick U چوب باتون
night stick U باتون
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
job stick U دسته بازی
ingot stick U شمشه
honing stick U سنگ تیغ تیزکنی
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
buff stick U چوبیکه چرم
stick-in-the-mud U ادم عقب مانده
stick-in-the-mud U ادم کند
stick-in-the-mud U طفره رو
stick-in-the-mud U بیعرضه
stick in the mud U محافظه کار
stick in the mud U ادم عقب مانده
stick in the mud U ادم کند
stick in the mud U بیعرضه
stick-in-the-muds U بیعرضه
stick-in-the-muds U طفره رو
walking stick U حشره راست بال امریکایی
walking stick U چوبدستی
walking stick U عصا
stick-ups U برجستگی داشتن
stick-ups U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-in-the-muds U محافظه کار
stick-in-the-muds U ادم عقب مانده
stick-in-the-muds U ادم کند
size stick U قالب اندازه گیری
stick brush U قلم مو
ortho-stick U عصایهدایتگر
joss stick U چوب جاس
shooting stick U صندلی عصایی
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
pogo stick U چوب پای فنردار
stick shifts U دندهی دستی
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
stick insect U حشرهی چوب کبریت مانند
stick insects U حشرهی چوب کبریت مانند
stick-in-the-mud U محافظه کار
player's stick U چوببازیکنهاکی
stick shift U دندهی دستی
English stick U عصایانگلیسی
glue stick U چسبپمادی
goalkeeper's stick U چوبدروازهبند
to stick like a leech U مانند کنه چسبیدن
to stick in the throat U درگلوگیرکردن
swizzle stick U چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
stick check U دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
stick plane U رنده میله دار
stick plane U رنده با تیغه گرد
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
swagger stick U چوب دستی کوچک
swagger stick U باتون
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
to stick in ones gizzard U ناگواربودن
To stick a poster on the wall. U اعلان به دیوار چسباندن
The stamp doesnt stick. U این تمبر نمی چسبد
stick to (a story/the facts) <idiom> U وفادارماندن
batten [shed stick] U کجی [چوب متحرک در دار که پود را در گره ها محکم می کند]
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stick and ball model U الگوی گلوله و میله
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
short end (of the stick) <idiom> U غیر منصفانه
double meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] U خط کش [ابزار]
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
double meter stick [American] U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
To stand firm. To stick to ones gun. U سفت وسخت ایستادن
Dont stick your head out of the car window. U سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
To stick (put,fix)up a notice (poster). U اعلان زدن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. U پای این کار باید محکم بایستی
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] U برف روی زمین نمی ماند.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com