English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
fluid intelligence U هوش سیال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fluid U نرم وابکی
fluid U سیاله
fluid U شاره
fluid U متغیر
fluid U جسم سیال
fluid U روان
fluid U سیال
fluid U مایع متحرک
fluid capital U سرمایه سیال
spinal fluid U مایع نخاعی
soldering fluid U مایع لحیم کاری
the seminal fluid U نطفه
real fluid U سیال واقعی
perfect fluid U سیال کامل
fluid logic U منطق سیلانی
working fluid U سیال عامل
working fluid U سیال متحرک
ideal fluid U سیال ایده ال
hydraulic fluid U سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
fluid capital U سرمایه متحرک
electric fluid U سیال برقی
fluid centre U مرکز سیال
fluid clutch U کلاج روغنی
fluid dram U واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
fluid friction U اصطکاک روغنی
fluid mechanics U مکانیک سیالات
fluid resistance U مقاومت سیال
correction fluid U غلطگیرمایع
fluid ounce U واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
fluid ounces U واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
correcting fluid U لاکغلطگیری
brake fluid U روغن ترمز
supercritical fluid chromatography U کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
fluid bed vulcanization U وولکانش در بستر سیال
fluid bed polymerization U بسپارش در بستر سیال
fluid adjustment screw پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
working lead fluid U سیال متحرک یا عامل
anti icing fluid U مایع ضد یخ
cerebro spinal fluid U مایع مغزی- نخاعی
supercritical fluid chromatography/mass U spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
intelligence U اطلاعات
intelligence U اطلاع
intelligence U اطلاعات نظامی
intelligence U فرشته
intelligence U روح پاک یادانشمند
intelligence U اگاهی
intelligence U فهم بینش
intelligence U فراست
intelligence U خبرگیری جاسوسی
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
intelligence U هوش
intelligence U زیرکی
intelligence service U اداره اطلاعات
marketing intelligence U اطلاعات بازاریابی
intelligence signal U پیام خبری
intelligence summary U خلاصه اطلاعاتی
intelligence summary U خلاصه وضعیت اطلاعاتی
intelligence test U ازمایش هوش
intelligence test U ازمون هوش
local intelligence U هوش محلی
military intelligence U اطلاعات نظامی
social intelligence U هوش اجتماعی
to give intelligence U خبر دادن
machine intelligence U هوش ماشین
to give intelligence U اگاهی دادن
the supreme intelligence U عقل کل
tactical intelligence U اطلاعات جنگی
tactical intelligence U اطلاعات تاکتیکی
weather intelligence U اطلاعات هواشناسی
verbal intelligence U هوش کلامی
intelligence service U قسمت اطلاعات
artificial intelligence U هوش ماشینی
general intelligence U هوش عمومی
critical intelligence U اطلاعات مهم
dispersed intelligence U یک سیستم شبکه که در ان قدرت محاسباتی در کل شبکه کامپیوتری توزیع یا پخش شده است
departmental intelligence U اطلاعات وزارت خانهای
departmental intelligence U اطلاعات اداری
crystalized intelligence U هوش متبلور
critical intelligence U اطلاعات حیاتی
counter intelligence U ضداطلاعات
concrete intelligence U هوش عینی
combat intelligence U اطلاعات رزمی
biographical intelligence U اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
artificial intelligence U هوش مصنوعی
acoustical intelligence U اطلاعات جمع اوری شده ازسیستم صوتی
artificial intelligence U هوش ساختگی
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence annex U پیوست اطلاعات
intelligence annex U پیوست اطلاعاتی
intelligence journal U دفتریادداشت اطلاعات
intelligence journal U دفتر روزنامه اطلاعات
intelligence estimate U براورداطلاعاتی
intelligence office U دفتر اطلاعات
intelligence process U جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
intelligence estimate U براورد اطلاعات
intelligence quotient U عددی که هوش و زیرکی شخص را نشان میدهد
intelligence department U ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است
intelligence department U اداره اطلاعات
intelligence data U عناصر اطلاعات
intelligence cycle U مدار اطلاعاتی
intelligence collection U طرح جمع اوری اطلاعات
intelligence collection U جمع اوری اطلاعات
intelligence office U دفتر راهنمایی
Central Intelligence Agency U مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
automated intelligence file U پرونده اطلاعاتی کامپیوتری
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
leiter adult intelligence scale U مقیاس هوشی لایتر برای بزرگسالان
lorge thorndike intelligence test U هوش ازمای لورج- ترندایک
stanford binet intelligence scale U مقیاس هوشی استانفورد-بینه
wechsler adult intelligence scale U مقیاس هوشی وکسلر برای بزرگسالان
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com