English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
floating debt U بدهی متغیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
floating U غوطه ور
floating U علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
floating U نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
floating U محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
floating U نوک پرواز کننده
floating U عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
floating U پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
floating U UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
floating U عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
floating U عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating U صاف کردن
floating U لیسه کردن
floating U غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
floating U شناور
floating U شناوری
floating U متحرک برروی اب
floating U مواج
floating U فاقدوسیله اتصال
floating U جابجا شده
floating U متغیر
floating U متحرک
floating U سیال مواج
floating U اضافی
floating crane U جرثقیل متحرک
floating charactep U دخشه شناور
floating cargo U باری که باکشتی حمل میشود
floating dock U حوضچه شناور تعمیر کشتی
floating dock U حوض شناور
floating drydock U حوضچه شناور خشک
floating fender U زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
floating fundation U پی شناور
floating gyro U ژایرو شناور
floating cargo U باری که دردریا است
floating capital U سرمایه متحرک
floating bridge U پل متحرک موقتی
floating rib (2) U دندهآزادجناقسینه
floating head U تیغهمسطح
floating aquatics U ابزیان شناور
floating audress U نشانی شناور
floating axle U محور نوسان
floating base U پایگاه شناور دریایی
floating base U ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating battery U باتری ذخیره
floating bearing U یاطاقان نوسان دار
floating bridge U پل شناور
floating harbour U لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
floating island U جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floating policy U بیمه نامه متغیر
floating rates U نرخهای بارهای دریایی
floating reamer U برقو یا جدار تراش متحرک
floating reserve U احتیاط سیال
floating reserve U نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating reticle U عدسی مواج
floating reticle U تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
floating ribs U دندههای ازاد
floating screed U شمشه گچی
floating tool U ابزار متحرک
floating trade U تجارت دریایی
floating point U ممیز شناور
floating kidney U کلیه متحرک
floating light U کشتی فانوس دار
floating light U انبان شناورچراغ دار
floating lines U خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating lines U خطوط مواج عکس هوایی
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mastic U ملاط قیری
floating mine U مین شناور
floating mine U مین سطحی
floating point U با ممیز شناور
floating roof U سقفشناور
floating sleeve U آستینبلندآزاد
floating point U ممیز شناور [ریاضی]
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
floating voter U فردیکهبههیچحزبسیاسیمتکینیست
floating population U جمعیتشناور
to stay floating U معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
floating grid U شبکه شناور
debt U قصور
debt U غین
debt U بدهکاربودن
debt U بدهی داشتن
debt U دین
debt U قرض
debt U وام
in debt U بدهکار
the d. of a debt U پرداخت بدهی
to be in debt U بدهی داشتن
to be in debt U مقروض بودن
to get into debt U بدهی پیداکردن
to get into debt U وام پیداکردن
to get into debt U بدهکارشدن
debt U بدهی
floating point representation U نمایش با ممیز شناور
floating tool holder U ابزارگیر متحرک
floating point constant U ثابت ممیز شناور
floating point operation U عملیات ممیز شناور
floating rate of exchange U نرخ شناور ارز
free floating anxiety U اضطراب فراگیر
floating point notation U نشان گذاری با ممیز شناور
floating point number U عدد با ممیز شناور
floating point rutine U روال ممیز شناور
floating point operation U عملکردبا ممیز شناور
floating point calculation U محاسبات اعداد نمایی یا علمی
floating point basic U نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
floating exchange rate U نرخ شناور ارز
floating exchange rate U نرخ متغیرارز
floating-roof tank U مخزنسقفشناور
floating point number U اعداد ممیز شناور [ریاضی]
floating point arithmetic U حساب ممیز شناور
floating pontoon bridge U پل پونتون
payment of an debt U وفاء دین
specialty debt U تعهدات مستند به اسناد رسمی
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
To be up to ones ears in debt. U تا خرخره درقرض بودن
preferential debt U دین ممتازه
debt forgiveness U بخشش بدهکای
passive debt U وام بی بهره
payment of a debt U اداء دین
run in debt U قرض بهم رساندن
public debt U بدهی دولت
proof of debt U سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
proof of debt U دلیل طلب
private debt U بدهی خصوصی
present debt U دین حال
public debt U قرضه عمومی
debt rescheduling U تجدید نظر در شرایط وام
debt cut U بخشش بدهکای
to run into debt U قرض بالا آوردن
debt perpetrator U مرتکب بدهی
debt perpetrator U خطاکار در بدهی
debt relief U صرف نظر از بدهکاری
debt forgiveness U صرف نظر از بدهکاری
debt cut U صرف نظر از بدهکاری
debt relief U بخشش بدهکای
verification of debt U تشخیص مطالبات
oxygen debt U وام اکسیژن
bad debt U طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
debt enforcement U درخواست طلب وصول
debt finance U افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
debt of honour U وام شرافتی
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
debt of nature U مرگ
debt of nature U اجل
debt of record U دین قانونی
debt of record U بدهی قانونی record of court محکوم به
debt collector U کارگزاروصول طلب
debt collector U وصول کننده طلب
consolidated debt U بدهی یک کاسه شده
acknowladgement of debt U قبول بدهی
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
an active debt U بدهی با ربح
arrears of debt U دیون معوقه
attachment of debt U توقیف طلب
crown debt U وام بدولت
crown debt U طلب دولتی بستانکاری دولتی
debt advice U اعلامیه بدهکار
debt balance U مانده بدهکار
debt burden U بار بدهی
debt outstanding U وام معوقه
debt service U پرداخت اصل و فرع
immersed in debt U گرفتاربدهی
indgement debt U محکوم به
judgment debt U محکوم به مالی
judgement debt U محکوم به
judgement debt U دادخواسته
national debt U قرضه ملی
national debt U بدهی ملی
national debt U قرض ملی
net debt U بدهی خالص
oxygen debt U بدهی اکسیژن
immersed in debt U فرو رفته در فرض
up to the eyes in debt U تا گردن زیر بدهی
execution for debt U اقدام برای طلب وصول
deep in debt U تا گردن زیر بدهی
bad debt U طلب غیر قابل وصول
funded debt U وام تنخواه دار
funded debt U وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
good debt U طلب وصول شدنی
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
national debt burden U بار قرضه ملی
To be in the red . To contract a debt . U قرض بالاآوردن
discharging from an obligation or a debt U ابراء ذمه
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
to pay off a debt [mortgage] U بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
debt income ratio U نسبت قروض به درامد ملی
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
debt due at a future time U دین موجل
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com