English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
final assembly U مونتاژ نهایی
final assembly U نصب نهایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
final U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final U قطعی
final U تهایی
final U مسابقه نهایی
final U فینال
final U پایانی
final U نهائی
final U غایی
final U قاطع
final U غایی قطعی
final value U ارزش نهایی
final U نهایی
final U اخرین
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final act U سند نهایی
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
final drive U گرداننده نهایی
quarter-final U یک چهارم نهایی
final approach U مسیرنهایی فرود هواپیما
final drive U چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive U محرکه محور عقب
final goods U کالای نهائی
final goods U کالا برای مصرف نهائی
final process U دستور اجرای حکم
final approach U مسیر نهایی فرود
quarter final U یک چهارم نهایی
final destination U مقصد نهایی
final demand U تقاضای نهائی
final decision U رای قطعی و نهایی
final cut U برش نهایی
final cinditions U شرایط فینال
final cinditions U شرایط پایانی
final award U رای قطعی
final diameter U قطر نهایی
final invoice U صورت حساب نهایی
final heading U مسیر پرواز نهایی
final heading U سمت پرواز یا حرکت نهایی
final whistle U سوت پایان [ورزش]
final term U جمله نهایی
final test U ازمایش نهائی
final velocity U سرعت نهایی
Cup Final U بازیفینال
semi-final U نیمه نهایی
semi-final U نیم پایانی
semi-final U مسابقات نیم پایانی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
final shaving U پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
final temperature U درجه حرارت نهایی
final state U حالت پایانی
final price U اخرین قیمت
final position U وضعیت نهایی
final payment U پرداخت نهایی
final payment U پراخت نهائی
final measurement U اندازه گیری نهایی
final judgement U حکم نهایی
final protocol U مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final report U گزارش نهایی
final result U نتیجه نهایی
final set U حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final instrument U معادل act final
final act U قطعنامه
final price U قیمت نهائی
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
final boiling point U نقطه جوش پایانی
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
final protective line U خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
final protective fires U اخرین اتشهای حفافتی
full and final settlement U تسویه تمام و کمال
final coordination line U اخرین خط هماهنگیها
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
final awards judgements U احکام قطعی
final bomb release line U اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
assembly U نقطه الحاق هوایی
assembly U همگذاری
assembly U نصب ساخت
assembly U گردایش
assembly U تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
assembly U نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
assembly U نمایش یک برنامه اسمبلی که به ترتیب مکانهای حافظه مرتب شده است
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
assembly U قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
assembly U تبدیل برنامه به کد ماشین
assembly U محفل
assembly U مجمع
assembly U اجتماع انجمن
assembly U گروه
assembly U شیپور جمع
assembly U تجمع
assembly U مجمع نشست
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
assembly U شیپور خاموشی دستگاه مرکب
assembly U محل بسیج افراد احتیاط
assembly U مجموعه یک واحد کامل ازچندین قطعه
assembly U مونتاژ
assembly U تولید
assembly U اسمبلی گردهمایی
assembly U مجلس
assembly U هیئت قانون گذاری
assembly U کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
house of assembly U مجلس ایالتی
assembly lines U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines U خط مونتاژ
assembly lines U خط کلی
assembly line U خط تولید
assembly line U خط کلی
guard assembly U الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
instruction for assembly U مقررات نصب
legislative assembly U مجلس قانونگذاری
legislative assembly U مجلس شورای ملی
legislative assembly U هیات مقننه
assembly line U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line U خط مونتاژ
assembly lines U تیمار خط
assembly lines U خط تولید
tail assembly U قسمتهایدم
spout assembly U سرشیرآب
unlawful assembly U در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
unlawful assembly U مجمع غیر قانونی
unit assembly U یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
major assembly U قسمت عمده دستگاه
national assembly U مجلس ملی
paragraph assembly U جمع اوری پاراگراف
pre assembly U نصب اولیه
ready for assembly U اماده جهت نصب
unlawful assembly U تجمع غیر قانونی
needle assembly U مجمعسوزنی
bridle assembly U کنترلوزنه
bridge assembly U برآمدگیسیمها
ball assembly U توپمجمع
unit assembly U یک قطعه مجزا
major assembly U قطعه عمده
riotous assembly U اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
assembly tools U ابزار مونتاژ
assembly language U زبان اسمبلی
assembly list U سیاهه همگذاری
assembly listing U صورت برداری همگذاری لیست اسمبلی
assembly of notables U مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
assembly order U دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
assembly program U برنامه همگذاری
assembly program U assembler
assembly program U برنامه اسمبلی
assembly shop U کارگاه مونتاژ
duplexing assembly U دستگاه دو راهه
critical assembly U ترتیب بحرانی
consultative assembly U مجلس شورا
constituent assembly U مجلس موسسان
cell assembly U مجتمع یاختهای
cable assembly U کابل
cable assembly U مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
assembly language U زبان همگذاری
assembly instrudactions U مقررات یا دستورات نصب
assembly line U تیمار خط
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
consmtituent assembly U مجلس موسسان
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
general assembly U مجلس عوام
general assembly U مجمع عمومی
guard assembly U محفظه
assembly area U گمگاه
house of assembly U مجلس درجه دوم قانون گذاری
assembly fixture U تجهیزات مونتاژ
assembly bench U میز مونتاژ
assembly area U منطقه تجمع
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. U بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
legislative body or assembly U هیئت مققنه
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
assembly language instruction U دستورالعمل زبان اسمبلی
convoy assembly port U بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port U بندر محل تجمع کاروان دریایی
object assembly test U ازمون الحاق قطعات
the national consultative assembly U مجلس شورای ملی
membership of legislative assembly U عضویت مجلس مقننه
national consulative assembly U مجلس شورای ملی
interchangeable end assembly U مجمعانتهاییمتحرک
basic unit assembly group U گروه ساختمانی
breechblock operating lever assembly U سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
assembly order control number U شماره کنترل دستور کارتعمیر
assembly order control number U شماره کنترل تعمیراتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com