English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exposure of a crime U کشف جرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crime U جنایت
crime U گناه کردن
crime U تبهکاری
crime U بزه
crime U تقصیر تبه کاری
crime U جرم
crime U گناه
exposure U نوردهی
exposure U پرتوگیری
exposure U پرتودهی
exposure U در معرض نهادن
exposure value U دریچهانفجار
exposure U فاهر شدن عکس
exposure U پیدا شدن
exposure U کشف شدن
exposure U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposure U ارائه
exposure U نمایش
exposure U درمعرض گذاری
exposure U اشکاری افشاء
pumishment p to the crime U کیفربه فراخورگناه
perpetration of a crime U ارتکاب جرم
incendiary crime U گناه اتش انگیزی
to perpetrate a crime U گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
to perpetrate a crime U گناه کردن
victimless crime U جرم بدون قربانی
war crime U جنایات جنگی
to become an accessory to a crime U در جرمی شریک شدن [قانون ]
no crime or punishment except in U law the with accordance اصل قانونی بودن جرم ومجازات
computer crime U جرم کامپیوتری
capital crime U جنایت بزرگ یامهم
commit a crime U مرتکب جنایتی شدن
radiant exposure U وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
thermal exposure U میزان جذب حرارت
time exposure U مدت بازماندن دیافراگم دوربین عکاسی
exposure dose U مقدار دوز مصرفی
exposure mode U دکمهتغیرفیلم
exposure scale U جدول پرتوگیری [عکاسی]
indecent exposure U نمایش [افشاء] بی حیا
radiant exposure U پخش حرارت یا انرژی حرارتی
exposure dose U دوزدریافتی
exposure to cold U درمعرض سرما بودن
inductive exposure U پیوست القائی
exposure time U زمان پرتودهی
exposure time U زمان پرتوگیری
exposure station U ایستگاه عکاسی هوایی
exposure time U زمان نوردهی
exposure suit U لباس محافظ
exposure station U ایستگاه هوایی
exposure meter U دستگاه سنجش نوردهی نورسنج
indecent exposure U نمودار سازی تن برهنه درپیش مردم
Hunger begets crime. U گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
punishment of a crime not yet committed U قصاص قبل از جنایت
physical element of crime U عنصر مادی جرم
capital offence or crime U گناه مستوجب اعدام
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
constituent elements of crime U عناصر متشکله جرم
mental element of crime U عنصر روانی جرم
exposure-time scale U صفحهزمانانفجار
operation exposure guide U حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
multiple exposure mode U چندحالته
aperture/exposure value display U دهانهنمایشیمقدارنمایش
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
national crime information center U شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
The crime lies heavily on his conscience. U جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com