English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exercise code word U رمز تمرین
exercise code word U رمز عملیات مانور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
code word U کلمه رمز
code word U کلمات رمزی
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
exercise U استعمال کردن
exercise U عمل کردن
exercise U تمرین
exercise U ورزش
exercise U مانور نظامی
exercise U مشق نظامی
exercise U ورزش تمرین کردن
i now know the v of exercise U اکنون قدر ورزش را میفهمم
exercise U فعالیت
exercise U به کار بردن
exercise U اعمال
exercise U اجرا کردن
exercise U تمرین دادن
p.exercise U ورزش
p.exercise U پرورش بدنی
exercise U مشق
exercise U بکارانداختن
live exercise U تمرین با تیر جنگی
map exercise U تمرین روی نقشه
map exercise U مانورروی نقشه
mobilization exercise U تمرین بسیج
exercise book U کتابتمرین
mobilization exercise U تمرین بسیج نیروها
exercise wear U لباسورزشی
exercise cycle U دوچرخهثابت
to exercise is use ful U ورزش کردن سودمند است
capacity to exercise U obligations anddischarge rights اهلیت اداء استیفاء
live exercise U تمرین رزمی حقیقی
isokinetic exercise U تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی
isotonic exercise U تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی محرک
joint exercise U تمرین مشترک
terrain exercise U تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
joint exercise U مانور مشترک
exercise boy U مربی اسب
joint exercise U تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
open exercise U ورزش در هوای ازاد
physical exercise U تمرین ورزشی
physical exercise U تمرین بدنی
physical exercise U ورزش
combat exercise U مانور جنگی
combat exercise U تمرین رزمی
exercise one's veto U از حق وتو استفاده کردن
directed exercise U تمرین هدایت شده
triangle exercise U تمرین مثلث گیری درتیراندازی
voluntary exercise U حرکات اختیاری
exercise term U اسم تمرین
field exercise U تمرین رزمی
field exercise U خدمات صحرایی
field exercise U تمرین صحرایی
exercise program U برنامه عملیات مانور برنامه تمرین
floor exercise U حرکات زمینی ژیمناستیک
controlled exercise U مانور کنترل شده
prescribed exercise U حرکات اجباری
free exercise U تمرینهای نرمش ازاد
exercise term U عنوان مانور
exercise mine U مین مشقی
controlled exercise U تمرین کنترل شده
formal exercise U تمرین صوری
fore exercise U تمرین مقدماتی
exercise commander U فرمانده مانور
exercise mine U مین تمرینی
triangle exercise U کار با مثلث قلق گیری
cartwheel [gymnastics exercise] U چرخ فلک [ورزش ژیمناستیک] [ورزش]
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
upon my word U به شرافتم قسم
word U اطلاع
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
last word U حرف اخر
in a word <idiom> U به طور خلاصه
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
last word <idiom> U نظر نهایی
at his word U بفرمان او
last word U اتمام حجت
last word U بیان یا رفتار قاطع
at his word U بحرف او
word for word U طابق النعل بالنعل
word for word U کلمه به کلمه
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
in one word U خلاصه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
in a word U خلاصه
that is not the word for it U لغتش این نیست
the last word U سخن اخر
the last word U ک لام اخر
the last word U سخن قطعی
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
say the word <idiom> U علامت دادن
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
i came across a word بکلمه ای برخوردم
keep to one's word U سر قول خود بودن
word for word U تحت اللفظی
to keep to one's word U درست پیمان بودن
take my word for it U قول مراسندبدانید
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
the last word U حرف اخر
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word U واژه
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
word U کلمه
say a word U حرف زدن
to say a word U حرف زدن
to say a word U سخن گفتن
say a word U سخن گفتن
word for word <adv.> U مو به مو
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
word for word <adv.> U نکته به نکته
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
word U قول
word U پیغام خبر
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
word U عبارت
word U حرف
word U واژه سخن
word U گفتار
word U لفظ
word U لغت
word U عهد
word U فرمان
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word U مشابه 10721
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word U بالغات بیان کردن
word U لغات رابکار بردن
code U کتاب قانون قرارداد
code U نشانه قراردادی
code name U اسمرمز
code U علامت
code U مجموعه قوانین
code U رمز کردن
code U رمز
code U برنامه دستورالعملها
code U نظام نامه
two out of five code U رمز دو از پنج
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
code U رمزی کردن
code U کد
code value U ارزش رمز
M out of N code U هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
op code U code OPeration
M out of N code U سیستم کدگذاری حاوی تشخیص خطا
op code U رمز عمل
op code U رمزالعمل
p code U روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
op code U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند
code U برنامه دستورالعمل ها
code U سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
code U قانون
code U تبدیل دستورات یا داده به فرم دیگر
code U شماره
code U قانون قاعده مقرر
status word U کلمه وضعیت نما
to plight one's word U عهد کردن
to plight one's word U متعهدشدن
to plight one's word U قول دادن
loan word U لغت اقتباسی
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
microsoft word U یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
to p an element to a word U جزئی از سر واژهای دراوردن
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
machine word U کلمه ماشین
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
to pledge one's word U قول یا پیمان دادن
mum's the word U این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
speak a word U چیزی بگویید حرفی بزنید
speak a word U سخنی بگویید
say a good word for U دفاع کردن
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
to pawn one's word U پیمان بستن
to pawn one's word U عهد کردن
to pawn one's word U قول دادن
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
one word sentence U جمله تک واژهای
memory word U کلمه حافظه
numeric word U کلمه عددی
stimulus word U واژه محرک
send word for him U پیغام برای او بفرستید
to impawn one's word U قول دادن
procedure word U کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
ghost word U لغت غیر مستعمل
ghost word U کلمه غیرمصطلح
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com