English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
elementary fire ball U اتشگوی اغازین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
fire ball U گلوله
fire ball U توپ
fire ball U نارنجک
elementary U اولیه
elementary U مقدماتی پایهای
elementary U مشابه
elementary U بنیادی
elementary U اغازی
elementary U مقدماتی
elementary U ابتدایی
elementary U اصلی
elementary gate U دریچه مقدماتی
elementary function U تابع ابتدایی
elementary education U اموزش ابتدایی
elementary diagram U نمودار ابتدایی
elementary gate U دریچه ابتدایی
elementary school U دبستان
elementary schools U دبستان
elementary cell U پیل اولیه
elementary arithmetic U چهار عمل اصلی [ریاضی]
elementary charge U بار الکترون [فیزیک]
elementary charge U بار بنیادی [فیزیک]
elementary reaction U جزء واکنش
elementary algebra U جبر مقدماتی [ریاضی]
elementary particle U ذره بنیادی
elementary particles U ذرات بنیادی
elementary item U قلم مقدماتی
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb> U آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
to a. the ball U اماده انداختن
to a. the ball U توپ رانشان دادن
on the ball <idiom> U باهوش
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
ball U بقچه [کاموا ]
ball U گلوله
to a. the ball U توشدن
ball U کانون [کاموا]
four ball U مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
ball U توپ بازی مجلس رقص
ball U گرهک
ball U بیضه
into a ball U نخ راگلوله کنید
ball U بال [رقص]
ball U مجلس رقص
ball U ساچمه
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
ball U گلوله توپ
ball U گلوله کردن
ball U ایام خوش
ball U گوی
no ball U اصطلاحیدرورزشچوگان
ball U توپ
ball U رقص
ball U توپ دور از دسترس توپزن
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
have a ball <idiom> U روزگارخوش داشتن
ball U ساچمه توپ
fir ball U چلغوزه
cork ball U توپچوبپنبهای
green ball U توپسبز
brown ball U توپقهوهای
cricket ball U توپبازیگریکت
eye ball U تخم چشم خال سیاه هدف
hockey ball U توپهاکی
fir ball U جوزصنوبر
bowling ball U توپبولینگ
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball assembly U توپمجمع
ball of clay U توپبرایساختسفال
ball peen U توپکنوکچکش
ball stand U محلتوقفتوپ
ball winder U نخپیچ
ball games U هماورد
black ball U توپسیاه
blue ball U توپآبی
ball games U شرایط وضعیت
ivory ball U توپعاجی
keep one's eye on the ball <idiom> U
corn ball U شیرینی چس فیل
eight ball billiard U تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
eight ball billiard U بیلیارد امریکایی
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
cue ball U گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
darning ball U زیر رفویی
dead ball U توپ مرده
dead ball U توپ خارج ازبازی
drop ball U دراپ بال
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
earth ball U دنبلان
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
ball bearing U بلبرینگ
lead ball U کلاهکتوپی
pink ball U توپصورتی
red ball U توپقرمز
rugby ball U توپلاستیکی
squash ball U توپاسکوآش
tennis ball U توپتنیس
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
eye ball U سیاهی چشم
emery ball U توپ دستکاری شده بطورغیرمجاز
break ball U اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
called ball U گوی تعیین شده از طرف بازیگر
canon ball U گلوله توپ
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
long ball U پرتاب از دور به دروازه
object ball U گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
game ball U توپ بازی
fuzz ball U سماروغ
fuzz ball U چتر مار
fuzz ball U گوشت زیادی
fuzz ball U قارچ
fuzz ball U گیاه قارچی
free ball U توپ بی صاحب
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
flat ball U گوی بولینگ خارج از بازی
flat ball U توپ کاشته
fish ball U کوفته ماهی وسیب زمینی
palm the ball U رانینگ
play the ball U حفظ توپ با دریبل
playground ball U توپ پلاستیکی کودکان
pool ball U هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
ground ball U توپ زنده
ground ball U توپ در جریان
lose of ball U لورفتن توپ
lost ball U گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
marine ball U نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump ball U جمپبال
medicine ball U توپ چرمی
held ball U گرفتن همزمان توپ
medicine ball U توپ پر تمرینی مدیسین بال
hard ball U baseball =
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
hand ball U توپ بازی با دست
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
net ball U یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
nine ball billiard U بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
live ball U توپ در جریان
live ball U توپ زنده
punch ball U گلابی تمرین بوکس
punch the ball U مشت کردن دروازه بان
push ball U بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
to kick a ball U زدن
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to open the ball U اول رقصیدن
to open the ball U پیش قدم شدن
to play ball U توپ بازی کردن
track ball U گوی نشان
track ball U گوی پیگردی گوی شیار
volley ball U والیبال
wash ball U صابون دستشویی
working ball U گوی با سرعت و چرخش کافی
ball game U ورزش یا بازی با توپ
ball game U گوبازی
ball game U مسابقه
ball game U هماورد
ball game U شرایط وضعیت
ball games U ورزش یا بازی با توپ
ball games U گوبازی
to kick a ball U توپی را
to kick a ball U توپ زدن
racket ball U گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
running with the ball U با توپ دویدن
shadow ball U تمرین گوی اندازی
sit on the ball U بازی محافظه کارانه
sit on the ball U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
small ball U پرتاب بی حالت
snow ball U گلوله برف
snow ball U با گلوله برف زدن
play the ball U با دریبل صاحب توپ شدن
sour ball U کلوچه سخت ترش مزه
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
square ball U پاس عرضی
squat under the ball U توپگیری با شیرجه
straight ball U پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
puff ball U یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
to keep the ball rolling U رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
ball games U مسابقه
to give the ball away U توپ را [از دست] دادن
high ball U شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
ball mill U سنگ شکن گلولهای
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
ball joint U سیبک
ball joint U توپی اتصال
ball joint U توپی
ball hawking U کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking U دفاع خوب
ball hawk U مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk U مدافع پرقدرت
ball mill U اسیاب ساچمهای
ball of toe U گوشت زیر پنجه پا
to let the ball do the work U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
ball of the eye U تخم چشم
to keep the ball moving U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to stay on the ball <idiom> U تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com