Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electrostatic machine
U
ماشین الکتروستاتیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electrostatic
U
مراجعه به وسایلی با استفاده از خصوصیات بار الکتریکی اشیا
electrostatic
U
مین شکل حرف و...و استفاده از جوهر با بار مخالف که در صورت ... به کاغذ می چسبد
electrostatic
U
محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
electrostatic
U
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
electrostatic
U
الکتروستاتیک
electrostatic
U
الکترواستاتیکی
electrostatic force
U
نیروی الکتروستاتیکی
electrostatic focusing
U
تمرکز الکتروستاتیکی
electrostatic field
U
میدان الکتروستاتیکی
electrostatic discharge
U
تخلیه الکتروستاتیکی
electrostatic deflection
U
خمش الکتروستاتیکی
electrostatic capacity
U
فرفیت الکترواستاتیک
electrostatic capacitive
U
فرفیت الکتروستاتیکی
electrostatic attraction
U
جاذبه الکترواستاتیکی
electrostatic charge
U
بار الکتریسیته ساکن
[که در اثر مالش بوجود می آید.]
electrostatic galvanometer
U
گالوانومتر الکتروستاتیکی
electrostatic generator
U
مولد الکتروستاتیکی
electrostatic grid
U
شبکه فرمان الکتروستاتیکی
electrostatic plotter
U
رسام الکترواستاتیکی
electrostatic voltmeter
U
ولتمتر الکترواستاتیکی
electrostatic unit
U
واحد الکترواستاتیک
electrostatic system
U
دستگاه الکتروستاتیکی
electrostatic storage
U
انباره الکترواستاتیکی
electrostatic repulsion
U
دفع الکترواستاتیکی
electrostatic procipitation
U
ته نشینی الکترواستاتیک
electrostatic printer
U
چاپگر الکترواستاتیکی
electrostatic induction
U
القای الکتروستاتیکی
electrostatic microscope
U
میکروسکپ الکتروستاتیکی
electrostatic lens
U
عدسی الکتروستاتیکی
electrostatic interaction
U
برهم کنش الکترواستاتیکی
electrostatic instrument
U
دستگاه اندازه گیری الکترواستاتیکی
law of electrostatic attraction
U
قانون جاذبه الکترواستاتیکی
instrument for electrostatic screening
U
دستگاه اندزه گیری با حفاظ الکترواستاتیکی
electrostatic unit of charge
[esu]
U
استت کولن
[یکای الکترون]
[فیزیک]
[شیمی]
electrostatic crystal field theory
U
نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
two way machine
U
ماشین دو راهه
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine sensible
U
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
U
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
U
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
U
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
U
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
U
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
U
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
U
شیارانداختن روی فلز
machine
U
براده برداشتن
machine
U
تراشیدن ماشین
machine
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
U
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
U
بیت اجرا میشود
machine
U
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
U
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
U
دستگاه
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
U
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
U
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
U
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
U
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
U
ماشین
machine
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
U
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine welding
U
جوشکاری ماشینی
machine time
U
زمان ماشین کاری
machine shop
U
کارگاه محاسبات ماشینی
machine time
U
وقت ماشین
machine word
U
کلمه ماشین
machine run
U
اجرای ماشین
machine translation
U
ترجمه ماشینی
machine oil
U
روغن ماشین
molding machine
U
دستگاه قالب گیری
smart machine
U
ماشین هوشیار
seaming machine
U
ماشین درزگیری
milking machine
U
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine
U
ماشین تراش
milling machine
U
ماشین فرز
milling machine
U
دستگاه فرز
machine run
U
رانش ماشین
machine address
U
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که فقط به یک محل دستیابی دارد
machine dependent
U
وابسته به ماشین
machine designer
U
طراح ماشین
machine down time
U
زمان توقف ماشین
machine down time
U
زمان معطلی دستگاه
machine equipment
U
تجهیزات ماشین
machine error
U
خطای ماشین
machine fault
U
عیب ماشین
machine fault
U
نقص ماشین
machine foundation
U
پایه دستگاه
machine dependent
U
وابسته ماشین
machine address
U
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
machine address
آدرس ماشین
machine based
U
مبتنی بر ماشین
machine builder
U
ماشین ساز
machine building
U
ماشین سازی
machine capacity
U
فرفیت ماشین
machine check
U
برسی ماشین
machine column
U
پایه یا ستون دستگاه
machine cycle
U
چرخه ماشین
machine frame
U
چارچوب دستگاه
machine representation
U
نمایش ماشیی
machine gunner
U
مسلسل چی
machine operating
U
عملکرد ماشین
machine operator
U
کارگردان ماشین
machine operator
U
اپراتوردستگاه
machine operator
U
اپراتور ماشین
machine operator
U
متصدی ماشین
machine oriented
U
ماشین گرا
machine readable
U
خواندنی توسط ماشین
machine readable
U
قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization
U
بازشناختی توسط ماشین
machine number
U
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine number
U
عدد سرعت هواپیما
machine independent
U
مستقل از ماشین
machine instruction
U
دستورالعمل ماشین
machine intelligence
U
هوش ماشین
machine interupption
U
وقفه ماشین
machine language
U
زبان ماشین
machine learning
U
فراگیری ماشین
machine ringing
U
زنگ ماشینی
mortising machine
U
دستگاه کام کنی
virtual machine
U
ماشین مجازی
sub-machine guns
U
تیربار خودکار
accept machine
دستگاه پذیرنده
fax machine
U
فاکس
fuelling machine
U
ماشینسوخت
machine hall
U
راهرویماشین
rowing machine
U
ماشینپایی
kidney machine
U
ماشینکمکیبرایافرادبیمار
cog in the machine
<idiom>
U
قطرهای از دریا
plaiting machine
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
sub-machine guns
U
تیربار دستی
sub-machine guns
U
مسلسل دستی
sub-machine gun
U
تیربار خودکار
virtual machine
U
دستگاه مجازی
weighing machine
U
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
winding machine
U
دستگاه سیم پیچی
winnowing machine
U
ماشین باد افشانی
fruit machine
U
جک پات
pinball machine
U
ماشین پینبال
pinball machine
U
ماشین ساچمه پران
sub-machine gun
U
مسلسل دستی
sub-machine gun
U
تیربار دستی
pleating machine
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
boring machine
U
مته برقی
[ابزار]
drilling machine
U
مته برقی
[ابزار]
boring machine
U
دریل
[ابزار]
drilling machine
U
دریل
[ابزار]
facsimile (machine)
U
دستگاه فکس
fax (machine)
U
دستگاه فکس
freezing machine
U
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
drilling machine
U
دستگاه مته
[ابزار]
boring machine
U
دستگاه مته
[ابزار]
plaiting machine
U
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
U
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
dyeing machine
U
ماشین رنگرزی
sweeper
[machine]
U
ماشین خاکروب
mowing machine
U
ماشین علف چینی
reeling machine
U
ماشین نخ پیچی
sandblast machine
U
ماشین ماسه پاش
sanding machine
U
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
scouring machine
U
ماشین سایش
scouring machine
U
ماشین سمباده
reeling machine
U
چرخک
seeding machine
U
ماشین تخم کاری
sequential machine
U
ماشین ترتیبی
shaping machine
U
دستگاه صفحه تراش
reaping machine
U
ماشین درو
punching machine
U
دستگاه پانچ
punching machine
U
دستگاه منگنه
mowing machine
U
علف چین
multi way machine
U
دستگاه چند راهه
object machine
U
ماشین مقصود
open machine
U
ماشین باز
planer machine
U
ماشین صفحه تراش
planing machine
U
ماشین کندگی
printer machine
U
ماشین چاپ
printer machine
U
دستگاه چاپ
punching machine
U
ماشین سوراخکن
snow machine
U
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
sowing machine
U
ماشین تخم کاری
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
three phase machine
U
ماشین سه فازه
threshing machine
U
ماشین غله پوست کنی
threshing machine
U
ماشین خرمن کوبی
transfer machine
U
دستگاه انتقال
turing machine
U
ماشین تورینگ
turing machine
U
مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
turning machine
U
ماشین تراش
teaching machine
U
ماشین تدریس
teaching machine
U
ماشین اموزش
talking machine
U
دستگاه ضبط صوت
sowing machine
U
بذر افشان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com