English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electronic office U محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic U داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic U سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic U سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic U قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic U 1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic U باس ولتاژ کم
electronic U سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic U میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic U سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic U شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic U الکترونیکی
electronic U الکترونیک
electronic U الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic U استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic U مشابه 3510
electronic U روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic U پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic U توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic jamming U پخش پارازیت
electronic interfrence U تداخل الکترونیکی
electronic mail U پست الکترونیکی
electronic formula U فرمول الکترونی
electronic flash U فلاش الکترونی
electronic filling U پر کردن الکترونیکی
electronic excitation U تحریک الکترونی
electronic engineer U کارشناس الکترونیک
electronic jamming U تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic journal U فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic navigation U هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic navigation U ناوبری الکترونیکی
electronic music U موسیقی الکترونیکی
electronic modulation U مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic microscope U میکروسکوپ الکترونی
electronic magazine U مجله الکترونیکی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
electronic lens U عدسی یا لنز الکترونی
electronic engineer U مهندس الکترونیک
electronic emission U انتشار الکترونها
electronic control U کنترل الکترونیکی
electronic control U فرمان الکترونیکی
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic tagging U لباسردیاب
electronic element U عنصر الکترونیکی
electronic current U جریان الکترونی
electronic current U جریان الکترونها
electronic deception U فریب الکترونیکی
electronic control U تنظیم الکترونیکی
electronic components U اجزاء الکترونیکی
electronic element U بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic concentration U غلظت الکترون
electronic calculator U حسابگر الکترونیکی
electronic computer U کامپیوتر الکترونیکی
electronic beam U اشعه ی الکترونیکی
electronic brain U مغز الکترونیکی
electronic camputer U ماشین حساب الکترونیکی
electronic charge U بار بنیادین
electronic density U چگالی الکترونی
electronic tag U مانیتور مچ پا
electronic structure U ساختار الکترونی
electronic switch U سوئیچ الکترونی
electronic transition U جهش الکترونی
electronic tuning U تنظیم الکترونی
electronic voltmeter U ولت سنج الکترونیکی
electronic warfare U جنگ الکترونیک
electronic warfare U میدان جنگ الکترونیکی
electronic viewfinder U پایندهتصویرالکتریکی
electronic scales U ترازویالکتریکی
electronic piano U پیانوالکتریکی
electronic ballast U بالنالکتریکی
industrial electronic U الکترونیک صنعتی
electronic tag U لباس ردیاب
electronic spreadsheet U صفحه گسترده الکترونیکی
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic pen U قلم الکترونیکی
electronic printer U چاپگر الکترونیکی
electronic publishing U انتشارات الکترونیکی
electronic radiation U تشعشع الکترونی
electronic rectifier U یکسوساز الکترونی
electronic security U تامین الکترونیکی
electronic rectifier U یکسوکننده الکترونی
electronic countermea sures U پیش گیریهای ضد الکترونیکی
integrate electronic component U قطعه الکترونیکی مجتمع
latent electronic image U تصویر الکتریکی پنهان
electronic data processing U پردازش الکترونیکی داده
electronic counter measure U جنگهای الکترونیکی
secure electronic transactions U استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
electronic countermea sures U اقدامات ضد الکترونیکی
electronic fund transfer U ارسال الکترونیکی دارائی
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic bulletin board U یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
electronic transfer of data U انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic data processing system U سیستم پردازش الکترونیکی داده
email [short for electronic mail] U ایمیل
email [short for electronic mail] U پست الکترونیکی
email [short for electronic mail] U رایانامه
little office U نماز مخصوص حضرت مریم
to r. any one in an office U کسی رادوباره به منصبی گماشتن
to i. anyone with an office U به کسی منصب دادن
office U کار وفیفه
office U وفیفه
office U کامپیوتر کوچک
office U مناسب برای استفاده در شرکت
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office U اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
office U اطاق دفتر
office U شغل عمومی
office U اشتغال
office U مسئولیت احرازمقام
office U مقام
office U دفتر
office U منصب
office U اداره
office U محل کار
office U شغل
office U اطاق
office U خدمت
office U محل کار اداره
Near our office . U نزدیک اداره ما
in office U در دفتر
office U دفتر کار
site office U دفتر مشاوراملاک
office of records U بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
office of records U دفتر بایگانی
stationery office U اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
subhome office U شعبه دفتر اصلی
subhome office U شعبه اصلی یک اداره
office manager U رئیس دفتر
tenure of office U تصدی
office hours U ساعات کار
office manager U رئیس اداره
ticket office U باجه
office of the future U ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
ticket office U محل فروش بلیت
tenure of office U زمامداری
site office U دفتر ساختمانی
registered office U اقامتگاه قانونی شرکت
removal from office U عزل
record office U اداره بایگانی کل
purchasing office U دفتر خرید
purchasing office U قسمت خرید
printing office U چاپخانه
police office U پاسگاه پلیس
police office U کلانتری
period of office U دوره تصدی
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
patent office U اداره ثبت اختراعات
paperless office U اداره بی کاغذ
office work U کار اداری
office of the future U ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
the foreign office U وزارت خارجه
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
the relevant office U اداره مسیول
Where is the booking office? U باجه رزرو بلیت کجاست؟
government office U اداره دولتی
ticket office U باجه فروش بلیت
information office U دفتر اطلاعات
Where is the booking office? U باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the post office? U پستخانه کجاست؟
booking office U باجه رزرو بلیت
ticket office U باجه بلیت فروشی
booking office U باجه فروش بلیت
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
To assume office . U عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
Outside office hours. U خارج از وقت اداری
sorting office U مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
office grapevine U سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
office chair U صندلی اداری
office-holder U صاحب منصب دولت
office-holder U کارمند دولت
office-holder U صاحب مقام
office-holder U دیوان سالار
office-holder U دیوان گر
office-holders U صاحب منصب دولت
office-holders U کارمند دولت
office-holders U صاحب مقام
office-holders U دیوان سالار
office-holders U دیوان گر
Where is the ticket office? U باجه بلیت فروشی کجاست؟
office chair U مبل اداری
office tower U برجکارهایاداری
booking office U گیشهفروشبلیط
placement office U موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
register office U اداره ثبت احوال
end office U دفتر انتهایی
during his tenure of office U درمدت تصدی او
drawing office U دفتر طراحی
drawing office U دفتر نقشه کشی
war office U وزارت جنگ
central office U تلکس و تلگراف
central office U مرکز تلفن
central office U دفتر مرکزی
end office U شعبه جز
engineering office U دفتر مهندسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com