Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electric component
U
قطعه الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
d.c. component
U
مولفه دی سی
component
U
جزء سازنده
component
U
عضو قسمت
component
U
جزء ساختمانی
component
U
قطعه
component
U
عنصر
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
U
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
همنه
component
U
مولفه
component
U
جزء
component
U
ترکیب دهنده
component
U
اجزاء
component
U
ترکیب کننده
component
U
قسمت
component
U
عضو
component
U
همنهند
component
U
جسمهای ترکیب کننده
component
U
سازا
component
U
جزء در شیمی
component
U
سازنده
component
U
مولفه بردار
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
discrete component
U
با مولفههای گسسته
discrete component
U
مولفه گسسته
service component
U
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
wind component
U
مولفه مربوط به باد
wind component
U
شاخه سمتی باد
wattless component
U
جریان کور
component operation
U
عناصر عملیاتی
component life
U
عمر قانونی یک وسیله
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
component efficiency
U
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
component drawing
U
رسم قطعات
component drawing
U
رسم جزیی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
wattless component
U
جریان هرز
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
homopolar component
U
مولفه همقطب
zero sequence component
U
مولفه همقطب
idle component
U
اجزاء کور
magnetic component
U
قطعه مغناطیسی
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
one component system
U
سیستم یک جزیی
out of phase component
U
مولفه بیرون از فاز
plain component
U
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
reactive component
U
جریان هرز
service component
U
نیروی مسلح
tangential component
U
مولفه مماسی
frequency component
U
اجزای فرکانس
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
active component
U
مولفه موثر
component forces
U
نیروهای مولفه
building component
U
اجزای ساختمان
component part
U
جزء ساختمان
capacity component of spark
U
بخش فرفیتی جرقه
inductance component of spark
U
پخش القایی جرقه
integrate electronic component
U
قطعه الکترونیکی مجتمع
single component gases
U
گازهای تک جزیی
solid state component
U
مولفهء حالت جامد
component change order
U
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
deflection component of trail
U
شاخه سمتی معبر حرکت
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
component change order
U
دستور تغییر قطعات یک وسیله
component end item
U
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
deflection component of trail
U
شاخه سمتی مسیر
component of a symmetrical system
U
مولفه دستگاه متوازن
electric
U
برق دهنده
electric
U
حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
electric
U
آنچه با الکتریسیته کار میکند
non electric
U
غیر گهربایی
electric
U
تعداد اتم هایی که شارژ شده اند.
non electric
U
غیر برقی
all electric
U
تماما"برقی
electric
U
کهربایی
electric
U
الکتریکی
all electric
U
تماما" الکتریکی
electric
U
برقی
electric typewriter
U
ماشین تحریر برقی
electric thermometer
U
دماسنج برقی
electric train
U
قطار برقی
electric traction
U
قوه الکتریکی
electric traction
U
کشش الکتریکی
electric torch
U
چراغ قوهای
electric squib
U
نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
electric tension
U
ولتاژ
electric tension
U
فشار الکتریکی
electric steel
U
فولاد ابکاری
electric train
U
ترن برقی
electric horsepower
U
اسب بخار الکتریکی
electric heater
U
گرم کن الکتریکی
electric flux
U
شاره برقی
electric fluid
U
سیال برقی
electric filter
U
صافی الکتریکی
electric field
U
میدان الکتریکی
electric eye
U
چشم الکتریکی
electric equipment
U
تجهیزات الکتریکی
electric engineering
U
الکتروتکنیک
electric flux
U
شار الکتریکی
electric foil
U
فلوره الکتریک
electric heater
U
بخاری برقی
electric generator
U
ژنراتور
electric generator
U
مولد الکتریسیته
electric furnace
U
بوته برقی
electric furnace
U
کوره برقی
electric force
U
نیروی الکتریکی
electric foil
U
شمشیر فویل با نوک برقدار
electric engineering
U
مهندسی برق
electric unit
U
واحدهای الکتریکی
electric drill
U
دستگاه مته
[ابزار]
electric sockets
U
پریز های روی دیوار
electric sockets
U
پریز های دیواری
electric cooker
U
گازالکتریکی
electric drill
U
دریلالکتریکی
electric guitar
U
گنتارالکتریکی
electric kiln
U
کورهالکتریکی
electric razor
U
ریشتراشبرقی
electric toothbrush
U
مسواکالکتریکی
electric variometer
U
وریالکتریکی
electric blanket
U
تشکبرقی
electric-blue
U
آبیروشن
electric drill
U
مته برقی
[ابزار]
electric wave
U
موج الکتریکی
electric welding
U
جوشکاری برقی
electric welding
U
جوش برقی
electric welding
U
جوش برق
electric welding
U
جوشکاری با برق
electric welding
U
جوشکاری الکتریکی
electric wind
U
باد الکتریکی
gasoline electric
U
بنزین الکتریکی
electric sockets
U
پریز ها
photo electric
U
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
electric drills
U
دریل ها
[ابزار]
electric drills
U
مته های برقی
[ابزار]
electric drills
U
دستگاه های مته
[ابزار]
electric drill
U
دریل
[ابزار]
electric engineer
U
کارشناس برق
electric coupling
U
پیوست الکتریکی
electric cleaner
U
جارو برقی
electric circuit
U
مدار الکتریکی
electric circuit
U
مدار
electric charge
U
بار برقی
electric charge
U
بار الکتریکی
electric candle
U
شمع برقی
electric bulb
U
لامپ الکتریکی
electric bulb
U
چراغ برق
electric break down
U
شکست الکتریکی
electric clock
U
ساعت الکتریکی
electric communication
U
مخابرات
electric company
U
شرکت برق
electric coupling
U
تزویج الکتریکی
electric control
U
کنترل الکتریکی
electric contact
U
کنتاکت الکتریکی
electric constant
U
ثابت الکتریکی
electric connection
U
اتصال الکتریکی
electric conductor
U
هادی
electric conductor
U
رسانا
electric conductor
U
هادی برق
electric conductor
U
هادی الکتریسیته
electric conduction
U
هدایت الکتریسیته
electric brake
U
ترمز الکتریکی
electric brake
U
ترمز برقی
electric shocks
U
شوک الکتریکی
electric shocks
U
ضربه برقی
electric shock
U
شوک الکتریکی
electric shock
U
ضربه برقی
electric chair
U
اعدام بوسیله برق
electric chair
U
صندلی اعدام الکتریکی
hydro-electric
U
وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
electric , drill
U
مته برقی
electric amalgam
U
ملغمه برقی
electric boiler
U
دیگ بخار برقی
electric bell
U
زنگ اخبار
electric balance
U
تعادل الکتریکی
electric attraction
U
جاذبه الکتریکی
electric arch
U
قوس برقی
electric arc
U
قوس نوری
electric arc
U
قوس الکتریکی
electric apparatus
U
دستگاه الکتریکی
hydro electric
U
وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
electric current
U
شدت جریان
electric engineer
U
مهندس برق
electric plant
U
کارخانه برق
electric plant
U
نیروگاه
electric organ
U
اندام برقزن
electric meter
U
کنتور
electric meter
U
برق سنج
electric machine
U
دستگاه برقی
electric potential
U
پتانسیل الکتریکی
electric machine
U
ماشین الکتریکی
electric lighting
U
روشنایی
electric lamp
U
لامپ
electric lamp
U
چراغ برق
electric iron
U
اطو برقی
electric energy
U
انرژی الکتریکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com