English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
electric blanket U تشکبرقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blanket U جل
blanket course U لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
blanket U روکش
blanket U باپتو ویا جل پوشاندن
blanket U پوشاندن
blanket U پرده دود یا مه ابر
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket course U لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
blanket U پتو
a blanket U پتو
May I have a blanket? U ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
blanket insurance U بیمه کلی
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
blanket buying U خرید کلی
blanket buying U خریدکالاهای متعدد
blanket buying U خرید بصورت عمده
upstream blanket U پوششبالایرودخانه
drainage blanket U لایهزهکشی
wet blanket <idiom> U آیه یفس
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
blanket grouting U تزریق سطحی
blanket order U دستور کلی
blanket order U سفارش کلی
blanket policy U بیمه نامه کلی
blanket policy U بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy U بیمه نامه جامع
blanket sleepsuit U لباسبچهگانه
blanket insulation U پوششعایق
saddle blanket U نمد زین
pervious blanket U لایه زهکش
wet blanket U مایه یاس
impervious blanket U لایه نفوذناپذیر
impervious blanket U فرش ناتراوا
impervious blanket U لایه ناتراوا
impervious blanket U پوشش نفوذناپذیر
frost blanket course U لایه ضد یخ قشر ضد یخ
frost blanket course U لایه پاد یخ
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blanket U نا امید کردن
pervious blanket U فرش زهکش
wet blanket U حال گیر
smoke blanket U پرده پوشش دود برای استتاراز دید هوایی
wet blanket U ضد حال
the wrong side of a blanket U پشت پتو
Roll the blanket round yourself. U پتو رابدور خودت بپیچ
I pulled the blanket over my head . U پتو راکشیدم سرم
electric U الکتریکی
non electric U غیر گهربایی
non electric U غیر برقی
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
electric U کهربایی
electric U برق دهنده
electric U حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
electric U تعداد اتم هایی که شارژ شده اند.
all electric U تماما" الکتریکی
electric U برقی
all electric U تماما"برقی
electric horsepower U اسب بخار الکتریکی
electric train U ترن برقی
electric squib U نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
electric train U قطار برقی
electric traction U قوه الکتریکی
electric traction U کشش الکتریکی
electric torch U چراغ قوهای
electric thermometer U دماسنج برقی
electric tension U ولتاژ
electric steel U فولاد ابکاری
electric tension U فشار الکتریکی
electric typewriter U ماشین تحریر برقی
electric heater U گرم کن الکتریکی
electric flux U شاره برقی
electric fluid U سیال برقی
electric filter U صافی الکتریکی
electric field U میدان الکتریکی
electric eye U چشم الکتریکی
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
electric flux U شار الکتریکی
electric foil U فلوره الکتریک
electric heater U بخاری برقی
electric generator U ژنراتور
electric generator U مولد الکتریسیته
electric furnace U بوته برقی
electric furnace U کوره برقی
electric force U نیروی الکتریکی
electric foil U شمشیر فویل با نوک برقدار
electric engineering U الکتروتکنیک
electric unit U واحدهای الکتریکی
electric guitar U گنتارالکتریکی
electric kiln U کورهالکتریکی
electric razor U ریشتراشبرقی
electric toothbrush U مسواکالکتریکی
electric variometer U وریالکتریکی
electric drill U مته برقی [ابزار]
electric-blue U آبیروشن
electric drill U دستگاه مته [ابزار]
electric sockets U پریز های دیواری
electric sockets U پریز ها
electric drill U دریلالکتریکی
electric cooker U گازالکتریکی
electric drill U دریل [ابزار]
electric wave U موج الکتریکی
electric welding U جوشکاری برقی
electric welding U جوش برقی
electric welding U جوش برق
electric welding U جوشکاری با برق
electric welding U جوشکاری الکتریکی
electric wind U باد الکتریکی
gasoline electric U بنزین الکتریکی
electric sockets U پریز های روی دیوار
photo electric U وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
electric drills U دریل ها [ابزار]
electric drills U مته های برقی [ابزار]
electric drills U دستگاه های مته [ابزار]
electric current U شدت جریان
electric communication U مخابرات
electric clock U ساعت الکتریکی
electric cleaner U جارو برقی
electric circuit U مدار الکتریکی
electric circuit U مدار
electric charge U بار برقی
electric charge U بار الکتریکی
electric candle U شمع برقی
electric bulb U لامپ الکتریکی
electric bulb U چراغ برق
electric company U شرکت برق
electric component U قطعه الکتریکی
electric coupling U پیوست الکتریکی
electric coupling U تزویج الکتریکی
electric control U کنترل الکتریکی
electric contact U کنتاکت الکتریکی
electric constant U ثابت الکتریکی
electric connection U اتصال الکتریکی
electric conductor U هادی
electric conductor U رسانا
electric conductor U هادی برق
electric conductor U هادی الکتریسیته
electric conduction U هدایت الکتریسیته
electric break down U شکست الکتریکی
electric brake U ترمز الکتریکی
electric shocks U شوک الکتریکی
electric shocks U ضربه برقی
electric shock U شوک الکتریکی
electric shock U ضربه برقی
electric chair U اعدام بوسیله برق
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
hydro-electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
electric , drill U مته برقی
electric amalgam U ملغمه برقی
electric brake U ترمز برقی
electric boiler U دیگ بخار برقی
electric bell U زنگ اخبار
electric balance U تعادل الکتریکی
electric attraction U جاذبه الکتریکی
electric arch U قوس برقی
electric arc U قوس نوری
electric arc U قوس الکتریکی
electric apparatus U دستگاه الکتریکی
hydro electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
electric current U جریان برقی
electric plant U کارخانه برق
electric light U روشنایی برقی
electric resistance U مقاومت الکتریکی
electric lamp U لامپ
electric lamp U چراغ برق
electric insulator U مقره
electric wiring U سیم کشی برق
electric installation U سیم کشی برق
electric energy U انرژی الکتریکی
electric industry U صنعت برق
electric railway U راه اهن برقی
electric potential U پتانسیل الکتریکی
electric plant U نیروگاه
electric organ U اندام برقزن
electric meter U کنتور
electric meter U برق سنج
electric machine U دستگاه برقی
electric machine U ماشین الکتریکی
electric power U توان برقی
electric primer U چاشنی الکتریکی
electric spectrum U طیف برقی
electric engineer U کارشناس برق
electric engineer U مهندس برق
electric lighting U روشنایی
electric dipole U دو قطبی الکتریسیته
electric discharge U تخلیه الکتریکی
electric eel U یکنوع ماهی بزرگ شبیه مارماهی
electric engineering U مهندسی برق
electric drive U محرکه الکتریکی
electric eal U ماهی برقدار
electric doublet U دو قطبی الکتریسیته
electric current U جریان الکتریسیته
electric iron U اطو برقی
electric cushion U بالش برقی
electric potential difference U اختلاف پتانسیل الکتریکی
electric current intensity U شدت جریان الکتریکی
electric field intensity U شدت میدان الکتریکی
electric field strength U شدت میدان الکتریکی
electric flux density U چگالی شار الکتریکی
electric arc current U جریان قوس الکتریکی
electric line of force U خطوط نیروی برق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com