English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
early warning U اعلام خطر کردن
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
early-warning U اعلام خطر کردن
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
airborne early warning U اعلام خطر هوابرد
airborne early warning U راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
Other Matches
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb> U سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early to bed and early to rise . <proverb> U زود بخواب و زود بر خیز .
early U در ابتدا
early as possible U هرچه زودتر
early U زود
early U بزودی
early U مربوط به قدیم عتیق
early U در اوایل
early U اولیه
warning U اخطاریه دادگاه
warning U عبرت
warning U اعلام خطر
warning U اطلاع
warning U زنگ خطر
warning U اخطار
as a warning to others U برای عبرت دیگران
as warning to U برای عبرت
warning U اژیر هشدار
warning U اشاره
warning U هشدار
warning U که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warning U توجه به خط ر ممکن
warning U اعلام خطر کردن هشدار
warning U اگهی
warning U خبر
warning U تحذیر
early resupply U تجدیداماد در حین عملیات
early rise U زودخیز
early peaches U هلوی پیش رس یازودرس
early resupply U تجدید اماد به موقع
early poets U شعرای پیشین
early rise U سخرخیز
early rising U زود خیزی
early rising U سحرخیزی
early spring U سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
early start U زودترین زمان شروع یک فعالیت
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
He is an early riser. U صبحها زود ازخواب بلند می شود ( سحر خیز است )
early weaning U از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
i was up early this morning U امروزصبح زود بیدار شدم
keep early hours U زود خوابیدن و زود برخاستن
early maturing U زودرس
Early in the morning. U صبح زود
We set off early for ... U ما [صبح ] زود به ... رهسپار شدیم.
an early visit U دیدنی بموقع
as early aspossible U هر چه بیشتر
as early aspossible U هر چه زودتر
early answer U پاسخ زود
early bird U ادم سحرخیز
early in the year U دراوایل سال
early in the morning U صبح زود
early fruit U میوه پیش رس یا زودرس
early foot سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
early finish U زودترین زمان ختم یک فعالیت
early riser U ادم سحرخیز
warning pipe U لوله سرریز
warning pipe U لوله خبر
warning radar U رادار هشدار دهنده
warning sign U علامت اخطار
warning sign U علامت احضار
warning signal U علامت اعلام خطر
warning signal U علامت خطر
warning system U سیستم الارم
warning system U سیستم خبردهنده
warning device U وسیلههشدار
warning lights U چراغهشدار
warning plate U صفحههشدار
warning track U منطقهجریمه
He took no heed of my warning. U به اخطار من توجهی نکرد
issue a warning U اخطار صادر کردن
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order U دستور اگهی
warning net U شبکه اژیر
warning agent U گند گاز
storm warning U پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
local warning U سیستم اعلام خطر محلی
local warning U اعلام خطر محلی
warning cries U فریادهای هشدار
warning light U چراغ خطر
warning light U لامپ خطر
warning line U خط اخطار
warning net U شبکه اعلام خطر
early infantile autism U در خودماندگی طفولیت
early German history U تاریخ ابتدایی آلمان
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
early event time U زودترین زمان وقوع یک واقعه
For petes sake , come early . U با لا غیرتا" زود بیا
The early bird gets the worm. <proverb> U سحر خیز باش تا کامروا باشی.
Do you get up early [late] in the morning ? U آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
Early Christian architecture U سبک معماری دوران مسیحیت
currency of early islam U درهم
Everyone retired early that night. U در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
early token release U در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
to make an early start U زودرهسپار شدن
Far into the night . Into the early hours. U تا دم دمهای صبح
practice of early rising U مشق یا عادت سحر خیزی
to make an early start U زود حرکت کردن
airspace warning area U منطقه اعلام خطر هوایی
control and warning center U سیستم کنترل و اعلام خطر
battery warning light U چراغهشدارباطری
danger warning level U حداقل موجودی
danger warning level U مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
air warning net U شبکه اعلام خطر هوایی
oil warning light U چراغهشدارروغن
on-air warning light U نورهشدارنورروشن
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
small craft warning U پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
The warning light seems to have malfunctioned. U چراغ خطر به نظر می رسد دچار نقص فنی شده است.
foil warning line U حلقهاخطارخنثیکننده
to keep early Šor good Šhours U زود خوابیدن وزود برخاستن
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
I must make an early morning start. U باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
early bird catches the worm <idiom> U هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
seat-belt warning light U چراغهشدارکمربندایمنی
sabre and epee warning line U خطهشداردرمسابقهاپوشمیشیربازی
oil pressure warning indicator U شاخصهشدارفشارروغن
main beam warning light U اشعهاصلینورهشداردهنده
low fuel warning light U چراغهشدارکمبودبنزین
door open warning light U چراغهشداربرایبازبودندر
Drive on dimmed headlights ! [Warning to drivers] U با نور پایین حرکت کنید! [هشدار به رانندگان]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com