English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
duplex pressure proportioner U مخلوط کن دو فشاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
proportioner U مخلوط کن شیمیایی
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex U مضاعف
duplex U دورشتهای
duplex U دولا دولایی
duplex U دوتایی
duplex U دولا
duplex U مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex U دو رشتهای
duplex U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex U دوسمتی خانه دوخانواری
duplex U دو طرفه
full duplex U دو طرفه
half duplex U پروتکل کامل یکسو
half duplex U نیم دو رشتهای
duplex telegraphy U تلگراف دوگانه
duplex console U پیشانه مضاعف
half duplex U یک طرفه
full duplex U کاملا دو رشتهای
full duplex U کاملا" دو رشتهای
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
full duplex U تمام دو رشتهای
duplex winding U سیم پیچ دو راهه
duplex channel U مجرای دو رشتهای
duplex channel U کانال دو طرفه
duplex channel U مجرای دورشتهای
duplex ignition U احتراق دوگانه
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
duplex printing U چاپ دورو
duplex telegraphy U تلگراف دو جهتی
duplex telephony U مکالمه تلفنی دو طرفه
duplex telephony U گفت و شنود تلفنی
duplex transmission U مخابره دورشتهای
duplex transmission U مخابره دو رشتهای
duplex computer U کامپیوتر مضاعف
duplex cable U کابل دو سیمه
duplex wire U کابل دو سیمه
polar duplex telegraphy U تلگراف دو جهتی قطبی
duplex wound armature U ارمیچر دو سیم پیچی
half duplex transmission U مخابره دو نیم رشتهای
duplex weighting bottle U بطری دو دردار توزین
duplex planto miller U نوعی دستگاه فرز دوپلکس
full duplex channel U مجرای کاملا دو رشتهای
duplex fixed bed miller U دستگاه فرز دوبل
pressure U سنگین
pressure from outside U فشار از بیرون [خارج]
f.pressure U فشارمایع
pressure U بار
pressure U فشردن مضیقه
pressure U مشقت
pressure U فشار
pressure U فشار هوا
pressure U بار سنگین مصائب وسختیها
pressure balance U فشارسنج
hydrostatic pressure U فشار عمق اب
pressure adjustment U تنظیم فشار
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
hydrostatic pressure U فشار ایستائی
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure cabin U هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure cabin U بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure casting U قطعه ریخته گری فشاری
pressure cook U دیگ زودپز
reduced pressure U فشار کاهیده
low pressure U سهل العبور
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pore pressure U فشار درونی
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
mean effective pressure U فشار موثر متوسط
increase of pressure U افزایش فشار
inflationary pressure U فشار تورمی
initial pressure U فشار ابتدایی
manifold pressure U فشار گازگاه
low pressure U منطقه کم فشار
low pressure U فشار خفیف
low pressure U فشار کم
loss of pressure U افت فشار
lateral pressure U فشار جانبی
pressure gage U فشارسنج
kinetic pressure U فشار سینتیک
internal pressure U فشار درونی
intermediate pressure U فشار متوسط
molding pressure U فشار قالب
molding pressure U فشار پرس
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
piston pressure U فشار پیستون
hydrostatic pressure U فشار عمق
partial pressure U فشار جزیی
partial pressure U فشار جزئی
partial pressure U فشار جرئی یا سهمی
hydrostatic pressure U فشار ایستابی
osmotic pressure U فشار اسمزی
oil pressure U دستگاه اندازه گیری فشار روغن
ice pressure U رانش یخ
impact pressure U فشار اصابت
impact pressure U نیروی اصابت فشار ترکش
oil pressure U فشارسنج روغن
intake pressure U فشار ورودی
to be under deadline pressure U عجله داشتن
vapor pressure U فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
vapor pressure U فشار بخار
vapour pressure U فشار بخار اب
water pressure U فشار اب
wave pressure U فشار حاصل از موج
wheel pressure U فشار چرخ
wind pressure U فشار باد
total pressure U فشار کل
to bear pressure upon U فشار اوردن بر
social pressure U فشار اجتماعی
sound pressure U فشار صوت
starting pressure U فشار استارت
static pressure U فشار ثابت هوا
static pressure U فشار ایستایی
swelling pressure U فشار در اثر ازدیاد حجم
systolic pressure U فشارخون انقباضی
tire pressure U فشار هوای لاستیک
pressure cookers U دیگ زودپز
The pressure of the atmosphere U فشار جو ؟( اتمسفر )
He always works best under pressure . U اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
partial pressure U [فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
time pressure U فشار زمانی
pressure of time U فشار زمانی
water under pressure U آبتحتفشار
pressure vessel U فشار
pressure bar U قسمتفشار
pressure change U تغییراتفشار
pressure control U کنترلفشار
pressure dial U درجهفشار
pressure plate U صفحهنگهدار
pressure screw U پیچفشرده
pressure tube U لولهفشار
pressure vessel U فرف
reservoir pressure U فشار مخزن
reacted pressure U فشار واکنش شده
pressure gauge U فشارسنج
pressure gaverner U ناطم فشار
pressure gaverner U تنظیم کننده فشار
pressure gradient U گرادیان فشار
pressure head U ارتفاع فشار
pressure hull U بدنه ضد فشار
pressure lamp U چراغ تلمبهای
pressure lubrication U دستگاه روغنکاری فشاری
pressure gauge U فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure front U جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure cook U تحت فشار پختن
pressure curve U منحنی فشار
pressure curve U خم فشار
pressure device U ماسوره فشاری
pressure device U عامل فشاری مین
pressure drop U افت فشار
pressure face U سمت فشار
pressure fraction U کسر فشاری
pressure of speech U فشار تکلم
pressure points U نقطههای گیرنده فشار
pressure transducer U مبدل فشار
pressure wave U موج فشار
pressure weld U جوش دادن فشاری
pressure weldable U قابل جوشکاری فشاری
pressure welding U جوش فشاری
pressure welding U جوشکاری فشاری
pulse pressure U فشار نبض
radiation pressure U فشار تشعشع
pressure tendency U گرایش فشار
pressure taping U انشعاب فشار سنجی
pressure regulator U شیر تنظیم
pressure regulator U شیر فشار شکن
pressure sense U حس فشار
sense of pressure U حس فشار
pressure suit U لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
pressure surface U سطح فشار
pressure surface U سطح پیزومتریک
pressure sweeping U روبیدن فشاری
pressure cook U دردیگ زودپزپختن
seepage pressure U فشار روان ابی
pressure group U گروه فشار
effective pressure U فشار موثر
edge pressure U فشار لبه
economic pressure U فشار اقتصادی
earth pressure U فشار خاک
earth pressure U رانش خاک
earth pressure U فشار حاصل از خاک
bearing pressure U فشار بردگاهی
soil pressure U رانش خاک
compression pressure U فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
back pressure U فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
flow pressure U فشار روان ابی
back pressure U فشار مخالف جریان اصلی درسیستمهای بسته سیالات
external pressure U فشار برونی
external pressure U فشار خارجی
excess pressure U فشار اضافی
back pressure U پی فشار
back pressure U فشار متقابل
collapse pressure U حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
dynamic pressure U فشار پویا
dynamic pressure U فشار محرکه درونی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com