English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drag bike U موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bike U موتورسیکلت
bike U انبوه جمعیت
bike U مخفف bicycle دوچرخه
bike U دوچرخه
bike U کندوی زنبو عسل
to bike U دوچرخه سواری کردن [اصطلاح روزمره]
I'm saving up for a new bike. U من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
push bike U در برابردوچرخه موتوری
She wobbled on her bike. U او [زن] روی دوچرخه خود می لرزید.
push bike U دوچرخه پایی
trail bike U موتورسیکلت کوچک سبک برای مسیرهای خارج از جاده
full-suspension bike U دوچرخه کاملا معلق
He fell off his bike and bruised his knee. U او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. U کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
drag U کشاندن
drag on <idiom> U دراز کردن
To drag on and on. U بدرازا کشیدن
to drag on or out U ادامه دادن
drag in <idiom> U پا فشاری روی موضوع دیگری
to drag on or out U کشیدن
drag U عمل حرکت دستگاه OUSE
drag U کشیدن
drag U کشیده شدن
drag U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag U اصطکاک
drag U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag U کشش
drag U پسا
drag U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag U سنگین وبی روح
drag U کاویدن باتورگرفتن
drag U روی صفحه نشان داده میشود
drag U به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag U قلاب
drag U لایروبی کردن کشش
drag U چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag U کشیدن بزور کشیدن
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U سخت کشیدن لاروبی کردن
drag U اسباب لایروبی
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] U دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
profile drag U پسای مزاحم
parastic drag U پسای مزاحم
momentum drag U پسای ممنتم
interference drag U پسای داخلی
induced drag U پسای القاء شده
induced drag U پسای لازم
hydraulic drag U کشش ابی
form drag U پسای شکل
fiscal drag U اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
profile drag U پسای مقطع پسای نیمرخ
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
star drag U وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
drag line U طنای اویزان از بالن هنگام فرود
To drag out an affair . To go on and on . موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
wire drag U لاروب سیمی
wing drag U پسای بال
wave drag U پسای موج
vortex drag U پسای جریانهای حلقوی
total drag U پسای کل
main drag <idiom> U مهمترین خیابان شهر
engine drag U مقاومت مالشی
engine drag U مقاومت اصطکاک
drag force U نیروی کششی
drag coefficient U ضریب پسا
drag coefficient U ضریب رانش
drag chain U عایق
drag chain U زنجیرکشش
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
drag bracing U بست کاری داخلی
drag boat U قایق موتوری مسابقه سرعت
drag boat U کرجی لاروب
drag bar U میله اتصال
drag bar U میله کشش
drag axis U محور پسا
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
coefficient of drag U ضریب مقاومت در مقابل حرکت
broom drag U جاروی شن کش
drag force U نیروی مقاوم حرکت
drag hook U قلاب کشش
drag race U مسابقه اتومبیلرانی سرعت
drag roll U غلطک کششی
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
drag scraper U اسکریپر مخزنی
drag mark U محل فشار
drag loading U نتیجه کشش بادیا موج انفجار
drag loading U فشار کششی
drag strip U مسیر مسابقه اتومبیلرانی سرعت
drag link U عضو کشش
drag link U اتصال کششی
drag hunt U شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
drag hook U قلاب عایق
drag racing U مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
levelling drag scrapers U اسکریپر تیغه دار
anti drag wire U اجزاء بست کاری ساختمانی
This caravan will drag on until the last day . <proverb> U این قافله تا به یشر لنگ است .
lift drag ratio U نسبت برا به پسا
To drag a country into war . U کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
drag chain conveyor U نقاله با زنجیر مقاوم
surface friction drag U پسای اصطکاک سطح
drag one's feet/heels <idiom> U آهسته کار کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com