Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double leg and inside turnover
U
دوخم با عوض کردن دست شبیه سر و ته یکی مخالف یایک پا رو کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turnover
U
گردش معاملات
turnover
U
مبلغ فروش
turnover
U
کل فروش
turnover
U
خطای منجر به از کف دادن توپ
turnover
U
گردش
turnover
U
جاگردی
turnover
U
مقدار فروش
turnover
U
حجم فروش
turnover
U
فروش
turnover
U
تجدیددوران
turnover
U
برگشت
turnover
U
حجم معاملات
turnover
U
تغییرو تبدیل
turnover
U
دست بدست شدن
turnover
U
جابجا شدن
turnover
U
تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
turnover
U
تجدید
turnover
U
برگرداندن
labor turnover
U
نقل و انتقال کارگری
capital turnover
U
گردش سرمایه
turnover tax
U
مالیات بر اصل مبادلات
turnover tax
U
مالیات بر گردش کالا
near leg pickup and turnover
U
نوعی کنده رو
near leg pickup and turnover
U
گرفتن یک پا وپس گردن و پیچاندن
turnover
[British English]
U
فروش
[اقتصاد]
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
U
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
inside
U
موج نزدیک ساحل
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
U
درونی
inside
U
تویی
inside
U
داخلی
inside
U
تو اعضای داخلی
inside of
U
داخل و یا توی چیزی
inside
U
نزدیک به مرکز بخش درونی
inside of
U
بطن هر چیزی
inside out
<idiom>
U
داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
inside and out
<idiom>
U
به طور کامل
inside
U
قسمت داخلی
inside
U
نزدیک بمرکز
inside
U
باطن
inside
<adv.>
<prep.>
U
در داخل
inside
<adv.>
<prep.>
U
توی
inside
<adv.>
<prep.>
U
در توی
inside
U
درون
inside
U
داخل
inside diameter
U
قطر هسته
it is rough on the inside
U
توی ان زبراست
it is rough on the inside
U
از تو زبر است
inside wiring
U
سیمکشی داخل
inside wing
U
بال داخلی
inside thread
U
دنده داخلی قلاویز
inside diameter
U
قطر داخلی
located inside
U
تو واقع شده
located inside
U
در درون قرارگرفته
inside caliper
U
کولیس داخلی
inside berm
U
سکوی شیببر درونی
turned inside out
U
وارونه
turned inside out
U
پشت رو شده
inside pass
U
مبادله چوب در امدادی
inside track
<idiom>
U
سودبردن
inside thread
U
مارپیچ داخلی
inside sarma
U
انواع کنده رو
to step inside
U
داخل شدن
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
inside draft
U
شیب داخلی
inside lines
U
خطوط حمله شمشیربازی
inside information
U
اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
inside kick
U
پیش لنگ
inside hinge
U
لولای داخلی
inside kick
U
ضربه با روی پا
inside knob
U
مهرهداخلی
inside left
U
بغل چپ
to step inside
U
قدم نهادن در
inside micrometer
U
میکرومتر داخلی
to step inside
U
واردشدن
to step inside
U
توآمدن
inside of the foot kick
U
بغل پای ضربه زننده
She asked me in (inside the house).
U
تعارفم کرد بروم بو
inside door handle
U
دستگیره داخل درب اتومبیل
inside roughing chisel
U
قلم دیزی
rear takedown with inside singleleg & kn
U
زیریک خم اقل از راست
inside-leg snap-fastening
U
دکمهایرویسمتداخلشلوار
inside kick and overarm control
U
لنگ کردی
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
U
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
point takedown with inside standing leg
U
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
rear waistlock and forward inside leg tr
U
انواع درو
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double up
U
دولاکردن
double up
U
دولا شدن
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double p
U
پاروی دوسر
it is useful for a double p
U
برای دوکارسودمنداست
double
U
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
on the double
U
بدو رو
double three
U
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double-take
U
یکه خوردن
double-take
U
واکنش دوگانه
double zero
U
صفر2برابر
double-six
U
دوطرفشش
double a
U
زنای محصن بامحصنه
double a
U
زنای مردزن داربازن شوهردار
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double
U
اندازه دو برابر
double
U
: دو برابر دوتا
double
U
دو نفره
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double
U
دواسترایک متوالی
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
همزاد
on the double
U
فرمان بدو رو
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double
U
تصویر قرینه
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
U
مضاعف نمودن
double
U
بازی دونفره خطای دبل
double
U
بازی دوبل
double
U
دویدن
double
U
جفت
double
U
دولا
double out
U
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double
U
:دوبرابر کردن
double
U
مضاعف کردن دولا کردن
double
U
تاکردن
double
U
دو برابر
double
U
دو برابر کردن
double out
U
081 خارج
double
U
مضاعف
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
U
دو برابرشدن یا کردن
double in
U
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
دوبار
double in
U
081 تو
double
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
U
دوسر المثنی
double
U
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
U
دو برابر بزرگتر
double team
U
تیم دونفره
double track
U
دو
double organs
U
اندامهای جفتی
double junction
U
اتصال مضاعف
double track
U
خط
double knot
U
گره دوبل
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
double tongued
U
دوزبانه تزویرامیز
double or quits
U
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double length
U
با طول مضاعف
double length
U
طول مضاعف
double knee
U
لوله زانویی دوبل
double line
U
خط مضاعف
double kick
U
دو ضربه پی در پی
double lock
U
دوبارکلیدگردانیدن در
double mind
U
دردل
double mind
U
منلون
double mind
U
فریبنده
double minded
U
دودل
double minded
U
متلون
double minded
U
فریبنده
double minded
U
بی ثبات
double minimum
U
جفت کمینه
double motor
U
دوموتوره
double triode
U
لامپ تریود مضاعف
double tongued
U
دارای دوقول
double leg
U
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double oxer
U
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double sixes
U
دو شش
double rhyme
U
شعر دو قافیهای
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
double refraction
U
انکسار دوبل
double refraction
U
شکست دوبل
double refraction
U
شکست مضاعف
double refraction
U
انکسار مضاعف
double punch
U
منگنه مضاعف
double precision
U
دقت مضاعف
double precision
U
مضاعف
double precision
U
دقت
double poppy
U
گل هزاره
double pole
U
دو قطبی
double pole
U
با دو قطب
double pneumonia
U
اماس هر دو شش
double row
U
موتور
double row
U
دوطرفه
double salt
U
نمک مضاعف
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
double the edge
U
لب گردانیدن
double tent
U
چادر دو نفره
double taxation
U
مالیات مضاعف
double taxation
U
مالیات بندی مضاعف
double tape
U
نوار مساحی مضاعف
double star
U
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com