English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double head wrench U اچار دوسر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double end wrench U اچار دو سر
double end wrench U اچار تخت دوسر
double ended box wrench U اچار رینگی دوسر
wrench U اچارفرانسه
wrench U پیچ خوردن
wrench U پیچ دادن
wrench U چرخش
wrench U تند
wrench U اچار
wrench U عمل تندو وحشیانه
wrench U اچار فرانسه
wrench U اچار پیچکشی
wrench U نقشه فریبنده
mole wrench U آچارگوشتی
plumbing wrench U آچارسربکاری
pipe wrench U اچار لوله
four way rim wrench U اچار صلیبی
wheel wrench U آچار چرخ خودرو
box wrench U اچار بکس
four way rim wrench U اچار بکس
pipe wrench U اچار لوله بازکن
torque wrench U اچار ترک
torquo wrench U اچار ترک
chuck wrench U اچار سه نظام
pin wrench U اچار سرسنجاقی
pipe wrench U لوله گیر
monkey wrench U اچار لوله
strap wrench U آچارتسمهدار
monkey wrench U اچارفرانسه بزرگ
grip wrench U اچار لوله
monkey wrench U کولیس
adjustable wrench آچار فرانسه
arbor wrench U اچار مرغک فرز
automotive wrench U اچار اتومبیل
box wrench U اچار رینگی
box wrench U اچار بوکس
chain pipe wrench U اچارزنجیرهای
throw a monkey wrench into <idiom> U آرام آرام متوقف کردن چیزی
valve seat wrench U دریچهآچارپایه
fire hydrant wrench U آچارمخصوصشیرآتشنشانی
open end wrench U اچار تخت دو سر
sparking plug wrench U اچار شمع اتومبیل
adjustable nut wrench آچار فرانسه
cross bar wrench U آچار چرخ خودرو
bull dog wrench U اچار مخصوص لوله گاز
brace rim wrench U اچار محکم کننده دوره
[spider-type] lug wrench [American E] U آچار چرخ خودرو
head to head polymer U بسپار سر به سر
double up U در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double U : دو برابر دوتا
double U جفت
double U دولا
double a U زنای محصن بامحصنه
double U دوسر المثنی
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double U همزاد
double U مضاعف کردن دولا کردن
double U :دوبرابر کردن
double a U زنای مردزن داربازن شوهردار
double up U دولا شدن
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
on the double U بدو رو
double p U پاروی دوسر
double out U درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out U 081 خارج
it is useful for a double p U برای دوکارسودمنداست
double U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double in U درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double U اندازه دو برابر
double in U 081 تو
on the double U فرمان بدو رو
double U تاکردن
double U دو برابرشدن یا کردن
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double U دوبار
double U مضاعف نمودن
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U دویدن
double U دو برابر
double U دو برابر کردن
double U مضاعف
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double U بازی دوبل
double U بازی دونفره خطای دبل
double U توپزن 0001امتیازی فصل
double U دواسترایک متوالی
double up U دولاکردن
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U دو برابر بزرگتر
double U دو نفره
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
double zero U صفر2برابر
double-take U واکنش دوگانه
double-take U یکه خوردن
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U تصویر قرینه
double-six U دوطرفشش
double-fronted U خانه دو در
double floor U دو کفی
double integral U انتگرال دوبل
double junction U اتصال مضاعف
double knot U گره دوبل
double kick U دو ضربه پی در پی
double knee U لوله زانویی دوبل
double header U دوسر
double header U دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double helix U مارپیچ دوگانه
double vault U [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double ressaunt U [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double lancet U [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hit U دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hit U دوبله
double hook U قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hyphen U این علامت //
double ignorance U جهل مرکب
double image U تصویر مضاعف
double leg U زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length U با طول مضاعف
double cone U [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double or quits U بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double organs U اندامهای جفتی
double cloister U راهرو دو قسمتی
double church U کلیسا دو طبقه
double oxer U مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double-bellid U [صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double pica U حروف 42 پونط
double pneumonia U اماس هر دو شش
double arch U قوس جفتی
double pole U با دو قطب
double motor U دوموتوره
double minimum U جفت کمینه
double length U طول مضاعف
double limiter U محدود کننده مضاعف
double line U خط مضاعف
double lock U دوبارکلیدگردانیدن در
double mind U دردل
double mind U منلون
double mind U فریبنده
double minded U دودل
double minded U متلون
double minded U فریبنده
double minded U بی ثبات
double pole U دو قطبی
double buff U قرقره قلاب دو شیاره
double dealer U حقه دورو
double dealer U ادم ناروزن
double dealing U دورویی
double dealing U حقه بازی
double deck U دوطبقه دوعرشه
double decker U هرچیزیکه دو لایه دارد
double decomposition U تجزیه مضاعف
double density U چگالی مضاعف
double density U تراکم مضاعف
double diagonal U دوپوسته
double dealer U شخص مزور
double dabble U روش تبدیل اعداد دودویی به معادل دهدهی
double buffering U روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
double click U احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
double cloth U پارچه دولا
double coincidence of wants U تطابق دوطرفه
double coincidence of wants U نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
double conversion U تبدیل دوگانه
double counting U محاسبه مضاعف
double cropping U کشت دوگانه
double cropping U کشت مضاعف
double diode U دیود مضاعف
double diode U دیود دوبل
double dissociation U گسست مضاعف
double faces U دورو
double faces U ریاکار
double figures U امتیاز دو رقمی
double floppy U دیسک لرزان دو طرفه
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double foul U خطای هم زمان دو بازیگر
double foult U خراب کردن پی در پی دوسرویس
double frequency U فرکانس دوبل
double guard U دفاع با دو دست
double hardening U سخت گردانی مضاعف
double faced U دو سر
double faced U دوجانبه
double dribble U خطای دوبل در بسکتبال
double-digit <adj.> U دو رقمی
double ended U دوطرفه
double ended U دوسر
double ender U تخته موج با دو انتهای یک شکل
double entry U دفتر داری مضاعف
double entry U سیستم دفترداری دوبل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com