Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double deck
U
دوطبقه دوعرشه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
under deck
U
زیر عرشه
on the deck
U
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
deck
U
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
on the deck
U
روی عرشه ناو
on the deck
U
در روی عرشه
on deck
U
روی عرشه
on deck
U
دونده منتظر نوبت
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
the deck was a
U
عرشه کشتی را اب فراگرفته بود
well deck
U
پل فرورفته
well deck
U
پل بارگیری
well deck
U
عرشه بارگیری
deck
U
مقر
deck
U
سکوی موتور
deck
U
سکوی جلوی تانک
deck
U
: عرشه
deck
U
عرشه کشتی
deck
U
کف سطح
deck
U
: اراستن زینت کردن
deck
U
درایو نوار مغناطیسی
deck
U
عرشه دار کردن
deck
U
پوشاندن
deck
U
یکدسته ورق
deck
U
پل کشتی
deck
U
عرشه
deck
U
عبورگاه
deck
U
عرشه ناو
deck
U
دستینه دسته
top deck
U
سرورق
flush deck
U
پل سرتاسری
flighty deck
U
اطاق پرواز
deck of a bridge
U
کف پل
freeboard deck
U
عرشهای که در زیران ساختمانهای غیر قابل نفوذ اب قرارگرفته
gallery deck
U
پل تشریفات
half deck
U
نیمه پل
half deck
U
پل فرعی
officer of the deck
U
افسر نگهبان عرشه ناو
object deck
U
دسته کارت مقصود
middle deck
U
پل میانی
main deck
U
پل اصلی
main deck
U
عرشه اصلی ناو
lower deck
U
پل پایینی
hangar deck
U
پل اشیانه
hurricane deck
U
عرشه سبک فوقانی کشتی
deck switch
U
کلید گروهی
deck spillway
U
تاوه سرریزان
deck alert
U
اماده باش عرشه
deck alert
U
حالت اماده باش در روی عرشه
deck board
U
کف پالت
deck board
U
کف یا رویه پالت حمل مهمات
deck cargo
U
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
deck cargo
U
بار روی عرشه
deck chair
U
صندلی حصیری تاشو
deck department
U
قسمت اداری ناو
deck department
U
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
deck gang
U
ملوان
deck gang
U
ملوان پل کشتی
deck head
U
سقف
datum deck
U
پل مبنا
deck load
U
وسایل روی پل کشتی
deck load
U
فرفیت عرشه
deck seamanship
U
ملوان پل کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
deck plan
U
صفحه پل کشتی
deck pads
U
پادری عرشه ناو
binary deck
U
دستینه دودویی
deck pads
U
زیرپایی
bridge deck
U
بدنه پل
card deck
U
دستینه کارت
card deck
U
دسته کارت
deck log
U
دفتر وقایع دریانوردی
deck log
U
دفتر وقایع ناو
deck house
U
اتاقهای بالای عرشه اصلی کشتی
orlop deck
U
عرشه زیرین کشتی جنگی
deck of a bridge
U
صفحه پل
control deck
U
کنترلعرشه
bottom deck
U
کفسطح
deck hands
U
جاشو
quarter-deck
U
ربععرشه
deck hands
U
ملوان ساده
car deck
U
محلپارککردنماشین
deck hand
U
جاشو
deck hand
U
ملوان ساده
weather deck
U
پل باز
deck crane
U
بالابرعرشه
hit the deck
<idiom>
U
از خواب بیدار شدن
promenade deck
U
عرشهتفریحی
pectoral deck
U
دکسینهای
on-deck circle
U
دررویدایره
observation deck
U
میزمشاهدات
landing deck
U
غرشهفرود
flight deck
U
عرشه ناو هواپیمابر
flight deck
U
پل پرواز
flight deck
U
عرشه پرواز
weather deck
U
عرشه باز
pin deck
U
قسمت زیر میلههای بولینگ
sun deck
U
عرشه افتاب گیر کشتی
sun deck
U
ایوان افتابگیر
quarter deck
U
پاشنه
tape deck
U
نوار ران
tape deck
U
نوار چرخان
protective deck
U
پل حفافتی نا
protective deck
U
پل زره پوش ناو
tank deck
U
شاسی تانک
weather deck
U
عرشه بدون سقف کشتی
poop deck
U
عرشه کوچک فوقانی کشتی
upper deck
U
پل بالایی
twin deck
U
پل دو طبقه ناو
poop deck
U
بالاترین پل پاشنه
splinter deck
U
پل زره پوش ناو
tape deck
U
نوارچرخان
deck landing aid
U
کمکهای فرود
deck arch bridge
U
پلمنحنی
flat deck dam
U
سد با پشت بند
cassette tape deck
U
پوششنوارکاست
helicopter flight deck
U
عرشهپروازهلیکوپتر
wash deck hose
U
لوله شستشوی پل ناو
gate operating deck
U
سکوی مانور دریچه ها
magnetic tape deck
U
بسته نوار مغناطیسی
flat slab deck dam
U
سد پشت بند تخت
crossover cargo deck line
U
خطعرضیباراندازعرشه
double in
U
081 تو
on the double
U
بدو رو
double-take
U
یکه خوردن
double up
U
دولا شدن
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
on the double
U
فرمان بدو رو
double
U
دو نفره
double
U
تصویر قرینه
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
U
دولاکردن
double-take
U
واکنش دوگانه
double a
U
زنای محصن بامحصنه
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double
U
همزاد
it is useful for a double p
U
برای دوکارسودمنداست
double zero
U
صفر2برابر
double out
U
081 خارج
double a
U
زنای مردزن داربازن شوهردار
double out
U
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double p
U
پاروی دوسر
double three
U
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double-six
U
دوطرفشش
double in
U
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double
U
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
U
مضاعف نمودن
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
دواسترایک متوالی
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double
U
بازی دونفره خطای دبل
double
U
بازی دوبل
double
U
دویدن
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
دو برابرشدن یا کردن
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
U
دوبار
double
U
دو برابر بزرگتر
double
U
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
مضاعف
double
U
: دو برابر دوتا
double
U
جفت
double
U
دولا
double
U
دوسر المثنی
double
U
:دوبرابر کردن
double
U
مضاعف کردن دولا کردن
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
U
اندازه دو برابر
double
U
دو برابر کردن
double
U
دو برابر
double
U
تاکردن
double-crossed
U
نارو زدن
to fold double
U
دولاکردن
double-crossed
U
دورویی کردن خیانت کردن
to fold double
U
دوتاکردن
double-cross
U
دورویی کردن خیانت کردن
double cross
U
دورویی کردن خیانت کردن
double word
U
کلمه مضاعف
double-cross
U
نارو زدن
double-crosses
U
نارو زدن
double talk
U
جمله دو پهلو
double agents
U
عامل اطلاعاتی دو جانبه
double length
U
با طول مضاعف
double agent
U
عامل اطلاعاتی دو جانبه
double-crossing
U
دورویی کردن خیانت کردن
double the edge
U
لب گردانیدن
double-crossing
U
نارو زدن
double-crosses
U
دورویی کردن خیانت کردن
double wood
U
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
double-decker
U
کشتی دوعرشهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com