Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
division support command
U
فرماندهی پشتیبانی لشگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
division support area
U
منطقه پشتیبانی لشگر
support command
U
فرماندهی پشتیبانی
support command
U
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
support command
U
یکان پشتیبانی
area support command
U
فرماندهی پشتیبانی منطقه
division
U
گروه وزنی
division
U
عمل تقسیم
division
U
تقسیم
[ریاضی]
division by zero
U
بخش بر صفر
[ریاضی]
division
U
رشته
[دانشی]
division
U
دسته گروه اسبهای مسابقه معین
division
U
اتحادیه باشگاههای حرفهای
division
U
طبقه بندی
division
U
بخش
division
U
لشکر
division
U
اختلاف تفرقه
division
U
لشگر
division
U
دایره
division
U
قسمت دسته بندی
division
U
شاخه
[دانشی]
division
U
تقسیمات
division
U
بخش رسته تقسیم کردن
division
U
قسمت
division
U
تقسیم
short division
U
تقسیم باختصار
air division
U
لشکر هوایی
division engineer
U
مهندسی لشگر
Multiplication and division .
U
ضرب وتقسیم (ریاضیات )
airial division
U
لشگر محمول هوایی
division officer
U
افسر قسمت
division of powers
U
تفکیک قوا
division of labor
U
تقسیم کار
division line
U
خط چین
division line
U
خط تقسیم شده
division engineer
U
یکان مهندسی لشگر
division commander
U
فرمانده لشگر
division check
U
ازمایش تقسیم
division boards
U
قسمت مسیر گوی بولینگ که تختههای سفید و سیاه بهم وصل می شوند
division artillery
U
توپخانه لشگر
division artillery
U
توپخانه لشگری
division officer
U
فرمانده قسمت افسر رسته
division slice
U
استعداد لشگری
division slice
U
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
airial division
U
لشگرهوارو
division line
U
خط نیمه
railway division
U
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
procedure division
U
یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
benthic division
U
قسمت بندی لایههای دریا
cassini division
U
شکاف کاسینی
grand division
U
مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
grand division
U
تقسیمات بزرگ طبله
frequency division
U
تقسیم فرکانس
identification division
U
یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
environment division
U
یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
engineer division
U
قسمت مهندسی
data division
U
قسمت
versicular division
U
تقسیم به بیتهای کوچک
court division
U
دادگاه
voltage division
U
تقسیم یا پخش ولتاژ
division sign
U
نماد تقسیم
long division
U
بخش یا تقسیم بزرگ
court division
U
بخش دادگاه
division of labour
U
تقسیم کار
transport division
U
قسمت حمل و نقل
harmonic division
U
طبقه بندی متناسب
criminal court division
U
بخش دادگاه جنایی
frequency division multilexing
U
مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
queens bench division
U
دادگاه ملکه
civil court division
U
بخش دادگاه مدنی
division or delimitation of property
U
افراز
international division of labor
U
تقسیم کار بین المللی
time division multiplex
U
تسهیم زمانی
time division multiplexing
U
تسهیم زمانی
time division multiplexing
U
انتقال چندتایی زمانی
wavelength division multiplexing
U
روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
asynchronous time division multiplexing
U
تسهیم زمانی ناهمگام
synchronous time division multiplexing
U
تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
command
U
امر
command
U
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
U
فرمان دستوردادن
at my command
U
به فرمان من
command
U
دستور
command
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
U
امریه
command
U
حکم
command
U
یکان قرارگاه عمده
command
U
فرماندهی
command
U
فرمایش
specified command
U
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
specified command
U
نیروی اختصاصی
command
U
سرکردگی فرماندهی
command.com
U
COCO.ANDفایل
command.com
U
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command
U
فرمان دادن
under command
U
زیرفرماندهی
under command
U
تحت کنترل
self command
U
کف نفس
self command
U
خودداری
command
U
فرمان
command
U
امرکردن
command
U
حکم کردن
self command
U
خودفرمانی
second in command
U
معاون
second in command
U
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
continuity of command
U
مداومت فرماندهی
command signal
U
علامت فرمان
command socialism
U
سوسیالیسم دستوری
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
command liaison
U
شبکه رابط یکان
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
command speed
U
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
command unit
U
واحد فرمان
comp command
U
COفرمان P
command strength
U
استعداد یکان
commodity command
U
فرماندهی اماد
commodity command
U
یکان امادکالاهای مصرفی
to perform a command
U
فرمانی را اجرا کردن
command report
U
گزارش فرماندهی
embeded command
U
فرمان تعبیه شده
external command
U
فرمان برونی
retraining command
U
قسمت ندامتگاه
scheme of command
U
طرح عملیاتی یکان
scheme of command
U
طرح فرماندهی
sealift command
U
فرماندهی حمل و نقل دریایی
sealift command
U
یکان حمل و نقل دریایی
Send To command
U
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
sequence of command
U
ترتیب توالی فرامین
command module
U
نقشهراهنما
word of command
U
فرمان انتصاب
word of command
U
فرمان نظامی
tactical command
U
فرماندهی تاکتیکی
tactical command
U
یکان تاکتیکی
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
unified command
U
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
unified command
U
فرماندهی متحد
type command
U
نوع یکان ناو گروه
type command
U
فرماندهی ناو گروه
retraining command
U
یکان بازاموزی
resume command
U
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
external command
U
فرمان خارجی
filter command
U
فرمان FILTER
full command
U
کنترل کامل
full command
U
اداره کامل
internal command
U
فرمان درونی
joint command
U
فرماندهی مشترک
joint command
U
یکان مشترک
logistical command
U
فرماندهی لجستیکی
logistical command
U
یکان لجستیکی
major command
U
یکان عمده
major command
U
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
national command
U
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
operational command
U
فرماندهی از نظر عملیاتی
operator command
U
فرمان متصدی
oversea command
U
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
preparatory command
U
فرمان خبر
preparatory command
U
فرمان حاضرباش
transient command
U
فرمان ناپایدار
base command
U
فرماندهی پایگاه
command post
U
پست فرماندهی
command economy
U
اقتصاد دستوری
command economies
U
اقتصاد دستوری
combined command
U
فرماندهی مرکب
combined command
U
یکان مرکب
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command and control
U
کنترل و فرماندهی
command automatism
U
فرمانبری مطلق
command axis
U
محور حرکت یکان
command axis
U
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
command posts
U
پست فرماندهی
command channels
U
ردههای فرماندهی
command channels
U
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command detonated
U
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command ejection
U
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command post
U
پاسگاه فرماندهی
command posts
U
پاسگاه فرماندهی
AT command set
U
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
chain of command
U
سلسله مراتب
AT command set
U
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
area command
U
فرماندهی منطقه
chain of command
U
سلسله مراتب فرماندهی
airlift command
U
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
air command
U
فرماندهی هوایی
air command
U
یکان هوایی
air command
U
فرماندهی نیروی هوایی
administrative command
U
فرماندهی اداری
administrative command
U
یکان اداری
high command
U
سرفرماندهی
high command
U
فرماندهی عالی
command group
U
گروه فرماندهی
command heading
U
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command net
U
شبکه یکان
command key
U
کلید فرمان
command language
U
زبان فرماندهی
command net
U
شبکه فرماندهی
command mode
U
وضعیت دستوری
command liaison
U
افسر رابط فرماندهی
command language
U
زبان دستوری
command mode
U
حالت فرماندهی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com