English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
directional traverse U پیمایش سمتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bi directional U که قابل انجام در جهت جلو و عقب است
bi directional U داده یا خط کنترلی که میتواند سیگنال ها را در دو جهت ارسال کند
directional U سمتی
directional U هدایتی
directional U وابسته به راهنمایی و هدایت
bi directional U انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود
bi directional U چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
directional antenna U انتن جهت دار
directional radio U رادیوی جهت دار
directional reciever U گیرنده جهت دار
non-directional design U طرح فراگیر [این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
directional selectivity U گزینندگی جهت دار
directional stability U پایداری جهشی
directional stability U پایداری سمتی
directional switch U کلید جهت دار
directional transmitter U فرستنده جهت دار
directional gyroscope U ژیروسکوپ سمت نما ژیروسکوپ سمتی
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
directional radar prediction U تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
omni directional aerial آنتنی که در هر راستایی عمل میکند
traverse U گردش
traverse U حرکت
traverse U عرضی
traverse U تکذیب کردن دعوی
traverse U گذشتن از
traverse U طی کردن
traverse U متقاطع
traverse U معبر پیمودن
traverse U مسیر
traverse U حجاب حاجز عبورجاده
traverse U مانع حائل درب تاشو
traverse U اشکال
traverse U خط متقاطع
traverse U جان پناه
traverse U خاکریز
traverse U عبور کردن قطع کردن
traverse U حرکت دادن لوله در سمت
traverse U ردشدن
traverse U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverse U حرکت عرضی یا مورب
traverse U حرکت نمایشی اسب
traverse U حرکت سمتی پیمایش
traverse U پیمایش کردن
traverse U پیمودن
traverse U حرکت درسمت
traverse U عبور کردن
cross traverse U تراورس عرضی
traverse leg U ساق پیمایش
traverse of an indictment U رد کفیر خواست
traverse of an indictment U تکذیب کیفرخواست
traverse station U ایستگاه پیمایش
traverse arch U قوسعرضی
traverse rod U محلهایعبور
angle of traverse U زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
sidestep traverse U صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
closed traverse U پیمایش بسته
hand traverse U تراورس با دست
girdle traverse U عبور کمربندی
closed traverse U خطوط متقاطع
traverse leg U شاخه پیمایش
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com