Perdic | direction of points | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 183 (7 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	direction of points U	جهتیاب

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	at all points U	درهمه جا
	at all points U	در همه نقاط
	points U	پلاتین دلکو
	points U	قطبهای پلاتین
	direction U	اداره جهت راه
	direction U	مسیر
	direction U	جهت
	direction U	هدایت
	direction U	سمت
	direction U	هدایت رهبری
	direction U	سو
	direction U	سازمان دهی یامدیریت
	direction U	دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
	direction U	راستا
	direction U	امتداد
	direction U	مسیر هدایت کردن
	direction U	دستورالعمل جهت
	direction U	گرا
	direction U	کارگردانی
	direction U	دستور
	self direction U	خودفرمان
	direction U	جهت خواب فرش
	direction U	سمت بافت
	direction U	سرپرستی
	direction to be followed U	جهتحرکت
	direction U	رهبری
	direction for use U	دستوراستعمال
	direction U	ارشاد
	X direction U	حرکت افق
	Y direction U	حرکت عمودی
	key points U	نقاط حساس
	cardinal points U	جهات اصلی
	intermediate points U	جهات میانی
	interactional points U	نقاط تلاقی
	intercardinal points U	جهات فرعی
	interactional points U	نقاط تماس
	ignition points U	پلاتین دلکو
	fourteen points U	اصول چهارده گانه
	fourteen points U	طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
	design points U	ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
	contact points U	نوکهای کنتاکت
	ignition points U	پلاتین
	key points U	نقاط مهم
	vital points U	نقاط حساس بدن
	sticking points U	نقطهی عدم تحرک
	sticking points U	مرز ناجنبایی
	sticking points U	حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
	sticking points U	نکتهی مورد بحث یا منازعه
	sticking points U	نکتهیاصلی
	points lever U	اهرم پلاتینی
	points of sailing U	نقاطقایقسواری
	points signal U	نقاطعلامتدار
	To score points. U	امتیاز آوردن ( ورزش )
	To win on points. U	با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
	points of order U	اخطار نظامنامهای
	win on points U	پیروزی با امتیاز
	lagrangian points U	نقاط لاگرانژی
	loss on points U	باخت با امتیاز
	needle points U	نوکهای سوزنی
	p is nine points of the law U	تصرف شرط عمده مالکیت است
	pressure points U	نقطههای گیرنده فشار
	quadrantal points U	نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
	points motor U	موتورپلاتینی
	quadrantal points U	جهات فرعی
	stadia points U	تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
	the four cardinal points U	جهات اربعه
	distance between two points U	فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
	cardinal points U	چهار جهت اصلی
	points of view U	لحاظ
	decimal points U	ممیز اعشاری
	decimal points U	ممیز
	talking points U	نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
	check-points U	محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
	boiling points U	نقطه جوش
	boiling points U	عصبانیت
	boiling points U	درجه جوش
	boiling points U	نقطه غلیان
	match points U	اخرین امتیاز
	decimal points U	نقطه اعشار
	crossing points U	نقطه تلاقی
	points of view U	نظریه
	crossing points U	محل برخورد دو خط
	crossing points U	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
	points of view U	دیدگاه
	points of view U	نقطه نظر
	points of view U	دید
	decimal points U	ممیز اعشار
	match points U	اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
	turning points U	نقطه چرخش
	exclamation points U	این علامت !
	turning points U	مرحله قاطع نقطه تحول
	check-points U	علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
	turning points U	نقطه برگشت
	exclamation points U	علامت تعجب
	rallying points U	محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
	rallying points U	محل تجمع مجدد
	awarding of points U	امتیاز دادن
	turning points U	نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
	freezing points U	نقطه انجماد
	freezing points U	درجه یخ بندان
	turning points U	نقطه لولای چرخش
	art direction U	دکور
	direction center U	مرکز هدایت عملیات
	art direction U	شکل بندی
	art direction U	ترکیب
	art direction U	آرایش
	direction of Mecca U	بهجهتمکه
	In the opposite direction . U	درجهت مخالف
	stage direction U	مدیریت
	stage direction U	کاگردانی
	the direction to mecca U	قبله
	reaction direction U	جهتواکنش
	magnetic direction U	جهت مغناطیسی
	wind direction U	جهتوزشباد
	in the opposite direction. U	در جهت مخالف
	main direction U	جهت اصلی
	instrument direction U	سمت زاویه یاب
	briefing direction U	دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
	direction finder U	جهتیاب
	direction finder U	راستایاب
	direction finder U	دستگاه جهت یاب
	direction finding U	سمت یابی کردن
	direction finding U	جهت یابی کردن
	direction finding U	جهت یابی
	direction finder U	جهت یاب رادیویی
	direction indicator U	دستگاه جهت نمایی
	direction finder U	جهت یاب خودکار
	direction finder U	سمت یاب
	bearing direction U	جهت قرار گرفتن یاطاقان
	compass direction U	سمت قطب نما
	compass direction U	گرای مغناطیسی
	compass direction U	جهت قطبنمای مغناطیسی
	cutting direction of a saw U	جهات برش اره
	direction board U	صفحه سمت نما
	direction board U	پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
	direction center U	مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
	direction finder U	جهت یاب
	direction indicator U	دستگاه نشاندهنده جهت حرکت
	direction of a current U	current a of set
	direction of attack U	سمت تک
	flow direction U	جهت گردش
	fire direction U	هدایت کردن اتش
	fire direction U	هدایت اتش
	fighter direction U	هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
	field direction U	جهت میدان
	direction rectifier U	یکسوکننده سمتی
	direction of thread U	جهت پیچ
	direction of thread U	سوی پیچش پیچ
	direction of fire U	سمت تیر
	instrument direction U	سمت اندازه گیری شده
	direction of attack U	سمت حمله
	direction peg U	میخ نشانه
	remote-controlled points U	نقطهکنترلازراهدور
	all points addressable mode U	حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
	bay with black points U	کهر دست وپا مشکی
	cardinal points effect U	اثر چهار جهت اصلی
	manually-operated points U	مدیریتدستینقاط
	bay with black points U	قره کهر
	all points addressable graphics U	نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
	cardinal points effect U	اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
	ina northerly direction U	سوی شمال
	in a south easterly direction U	از جهت جنوب خاور
	fire direction net U	شبکه هدایت اتش
	rotation in a clockwise direction U	گردش به راست
	rotation in a clockwise direction U	گردش در جهت عقربه ساعت
	ina northerly direction U	بطرف شمال شمالا
	automatic direction finder U	جهت یاب اتوماتیک
	current direction indicator U	دستگاه نشاندهنده جهت جریان
	maximum direction finding U	جهت یابی حداکثر
	direction finding aerial U	انتن جهت یابی
	direction finding station U	پست جهت یابی
	three dimensional direction finding U	جهت یابی فضایی
	fire direction center U	مرکز هدایت اتش
	fire direction net U	شبکه مخابراتی هدایت اتش
	wind direction and speed U	جهتوسرعتوزشباد
	magnatic direction indicator U	دستگاه نشاندهنده جهت مغناطیسی
	radio direction finding U	پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
	radio direction finding U	جهت یابی بی سیم
	The aircrafts was flying in a northerly direction. U	هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
	air defense direction center U	مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
	high frequency radio direction finding U	جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
	measurement of wind direction: wind vane U	اندازهگیریمقداربارشبرف