English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deferred income U درامدهای انتقالی
deferred income U پیش دریافت درامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
deferred U معوق
deferred U عقب افتاده
to be deferred U پس افتادن
to be deferred U عقب افتادن
deferred U موجل
deferred U مدت دار
deferred credits U اعتبارات سالهای محاسباتی
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
deferred dobit U پیش پرداخت هزینه
deferred credits U درامد پس افتاده
deferred charges U هزینههای انتقالی
deferred dividened U سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
deferred charges U پیش پرداخت هزینه
deferred addressing U آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
action deferred U تامل در عملیات
action deferred U تامل در به کار بردن جنگ افزار
deferred address یک آدرس غیر مستقیم
deferred dobit U تعویق در پرداخت هزینه
deferred dower U مهر موجل
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
deferred share U سهام موجل
deferred reaction U واکنش معوق
deferred printing U خیر در چاپ یک متن تا زمان دیگر
deferred payment U پرداخت بصورت یوزانس
deferred payment U پرداخت اتی
deferred payment U پرداخت مدت دار
deferred payment U پرداخت معوق
deferred maintenance U قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
deferred liability U دیون بلند مدت
deferred liability U بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
deferred liability U دیون دراز مدت
deferred gratification U کامروایی معوق
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
deferred exit U انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
deferred payment credit U اعتبار برای پرداختهای معوق
income U عایدات
income U ریزش فهور
income U مهاجر واردشونده
income U ورودیه جدیدالورود
income U جریان
income U دخل
income U عایدی
his income U هر چه درامد داردخرج میکند
income U عواید
income U درامد
but for income U قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
mean income U درامد متوسط
net income U درامد خالص
permanent income U درامد دائمی
per capita income U درامد سرانه
overseas income U درامد از کشور یا کشورهای خارجی
ordinary income U درامد عادی
notional income U درامد خیالی
nominal income U درامد اسمی
notional income U درامد فرضی
nonmonetary income U درامد غیر پولی
national income U درامد ملی
income per capita U درامد سرانه
income policy U سیاست درامدی
income policy U سیاست مربوط به درامدها
income velocity U سرعت گردش پول
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
marginal income U درامد نهائی
labor income U درامدهای کار
live up to one's income U به اندازه درامد خود خرج کردن
real income U درامد واقعی
median income U درامد متوسط
median income U درامد میانی
money income U درامد پولی
money income U مزد و حقوق
income multiplier U ضریب فزاینده درامد
personal income U درامد شخصی
transitory income U درامدموقتی
transitory income U درامد انتقالی
transfer income U درامد انتقالی
taxable income U درامد مشمول مالیات
psychic income U درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
total income U درامد کل
the p of income to expenses U نسبت درامدبه هزینه
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
temporary income U درامد موقتی
relative income U درامد نسبی
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
stream of income U جریان درامد
unearned income U درامد باد اورده
unearned income U درامد ازمبنایی جز کار
wage income U درامد بشکل دستمزد
personal income U درامد سرانه
present income U درامد جاری
present income U درامد حال
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
psychic income U درامد بی دردسر
to rely on somebody for your income U از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
a modest income U درآمدی متوسط
income support U پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
redistribution of income U توزیع دوباره درامد
windfall income U درامد باد اورده
wage income U درامدمربوط بکار
supplementary income U درامد تکمیلی
current income U درامد جاری
earned income U درامدکسب شده
earned income U درامدحاصله از کار
economic income U درامد اقتصادی
fixed income U درامد ثابت
flow of income U جریان درامد
flow of income U گردش درامد
actual income U درامد واقعی
gross income U درامد ناخالص
earned income U درامد تحصیل شده
income distribution U توزیع درامد
annual income U درامد سالانه
current income U درامد یک سال مالی
current income U درامدیک دوره معین
deduction from income U کسور درامد
income tax U مالیات بر درامد
disposable income U درامد قابل تصرف
disposable income U درامدقابل استفاده
disposable income U درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
business income U درامد خالص تجارتی
bunched income U درامد خدمات شخصی
distribution of income U توزیع درامد
income determination U تعیین درامد
disposable income U درامد دریافتی
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
income effect U تناسب خرید با درامد
income tax U مالیات برعایدات
income forgone U درامد صرف نظر شده
income forgone U درامداز دست رفته
income leakage U نشت درامد
income taxes U مالیات بر درامد
income leakage U کسر درامد
imputed income U درامد ضمنی
imputed income U درامد انتسابی
income accounts حساب های درآمد
income taxes U مالیات برعایدات
income and expenditure U درامد و هزینه
income analysis U تحلیل درامد
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
relative income hypothesis U براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
corporation income tax U مالیات بر درامد شرکتها
unequal distribution of income U توزیع نابرابر درامد
size distribution of income U توزیع درامد مقداری
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
permanent income hypothesis U مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
uneven distribution of income U توزیع نابرابر درامد
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
circular flow of income U گردش دورانی درامد
actual water income U اب ورودی موثر
I have a steady monthly income. U درآمد ماهیانه ثابتی دارم
circular flow of income U جریان دوری درامد
relative income hypothesis U فرضیه درامد نسبی
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
negative income tax U مالیات بر درامد منفی
national net income U درامد خالص ملی
national money income U درامد ملی پولی
national income determination U تعیین درامد ملی
national income analysis U تحلیل درامد ملی
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
income and expenditure approach U مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
income consumption curve U منحنی درامد
income consumption curve U مصرف
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
individual income tax U مالیات بر درامد شخصی
income elasticity of demand U کشش
income velocity of money U سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
gross national income U درامد ناخالص ملی
real national income U درامد ملی به قیمت ثابت
real national income U درامد ملی واقعی
debt income ratio U نسبت قروض به درامد ملی
proportional income tax U مالیات بر درامد تناسبی
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
progressive income tax U مالیات بر درامد تصاعدی
marginal utility of income U مطلوبیت نهائی درامد
disposable personal income U پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
permanent income hypothesis U فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
net national income U درامد خالص ملی
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
With meager income . I am working all day for a mere pittance . U با چندرغاز تمام روزکار می کنم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com