Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enforcement
U
اقدام
enforcement
U
مجبور کردن وادار کردن به اکراه
enforcement
U
تنفیذ
enforcement
U
انجام
enforcement
U
اجرا
[حکم دادگاه]
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
law enforcement
U
اجرای قوانین
[حقوقی]
spot of enforcement
U
نقطه پنالتی
law-enforcement
U
مجریاننافربراجرایقانون
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
enforcement of a judgment
U
اجرای حکم
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
enforcement order
U
دستور اجرا
the d. of a debt
U
پرداخت بدهی
to be in debt
U
بدهی داشتن
to be in debt
U
مقروض بودن
to get into debt
U
بدهکارشدن
to get into debt
U
بدهی پیداکردن
to get into debt
U
وام پیداکردن
in debt
U
بدهکار
debt
U
وام
debt
U
بدهکاربودن
debt
U
بدهی داشتن
debt
U
بدهی
debt
U
قصور
debt
U
دین
debt
U
غین
debt
U
قرض
public debt
U
بدهی دولت
oxygen debt
U
وام اکسیژن
passive debt
U
وام بی بهره
payment of a debt
U
اداء دین
payment of an debt
U
وفاء دین
preferential debt
U
دین ممتازه
specialty debt
U
تعهدات مستند به اسناد رسمی
run in debt
U
قرض بهم رساندن
present debt
U
دین حال
private debt
U
بدهی خصوصی
proof of debt
U
دلیل طلب
debt rescheduling
U
تجدید نظر در شرایط وام
proof of debt
U
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
public debt
U
قرضه عمومی
oxygen debt
U
بدهی اکسیژن
debt relief
U
صرف نظر از بدهکاری
debt forgiveness
U
صرف نظر از بدهکاری
debt cut
U
صرف نظر از بدهکاری
debt relief
U
بخشش بدهکای
debt forgiveness
U
بخشش بدهکای
debt cut
U
بخشش بدهکای
debt perpetrator
U
مرتکب بدهی
to run into debt
U
قرض بالا آوردن
To be up to ones ears in debt.
U
تا خرخره درقرض بودن
To be in debt up to ones ears.
U
غرق بدهی بودن
verification of debt
U
تشخیص مطالبات
debt perpetrator
U
خطاکار در بدهی
net debt
U
بدهی خالص
debt balance
U
مانده بدهکار
debt of honour
U
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
debt of nature
U
مرگ
debt of nature
U
اجل
attachment of debt
U
توقیف طلب
arrears of debt
U
دیون معوقه
an active debt
U
بدهی با ربح
debt of record
U
دین قانونی
acknowledgement of debt
U
اقرار به بدهی
debt of record
U
بدهی قانونی record of court محکوم به
debt of honour
U
وام شرافتی
debt limit
U
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
debt burden
U
بار بدهی
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
bad debt
U
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
debt collector
U
وصول کننده طلب
debt collector
U
کارگزاروصول طلب
debt discount
U
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
crown debt
U
وام بدولت
debt finance
U
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
debt advice
U
اعلامیه بدهکار
debt outstanding
U
وام معوقه
debt service
U
پرداخت اصل و فرع
deep in debt
U
تا گردن زیر بدهی
judgment debt
U
محکوم به مالی
consolidated debt
U
بدهی یک کاسه شده
judgement debt
U
دادخواسته
national debt
U
قرضه ملی
national debt
U
بدهی ملی
national debt
U
قرض ملی
judgement debt
U
محکوم به
indgement debt
U
محکوم به
immersed in debt
U
گرفتاربدهی
immersed in debt
U
فرو رفته در فرض
up to the eyes in debt
U
تا گردن زیر بدهی
acknowladgement of debt
U
قبول بدهی
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
floating debt
U
بدهی متغیر
funded debt
U
وام تنخواه دار
funded debt
U
وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
bad debt
U
طلب غیر قابل وصول
good debt
U
طلب وصول شدنی
debt collection for realisation
U
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
national debt burden
U
بار قرضه ملی
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
discharging from an obligation or a debt
U
ابراء ذمه
To be in the red . To contract a debt .
U
قرض بالاآوردن
i paid the debt plus interest
U
بدهی را با بهره ان دادم
to pay off a debt
[mortgage]
U
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
debt income ratio
U
نسبت قروض به درامد ملی
debt due at a future time
U
دین موجل
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com