English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
progress report U گزارش پیشرفت کار
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
mean daily U متوسط روزانه
daily <adj.> <adv.> U بطور یومیه
daily <adj.> <adv.> U بطور روزانه
daily U روزنامه یومیه
daily <adj.> <adv.> U روزبروز
daily <adj.> <adv.> U روزانه
daily prayer U نمازهای یومیه
daily bread U روزی
daily wage U مزد روزانه
daily storage U مخزن روزانه
daily round U کارهای روزانه
daily round U گردش روزانه
daily order U دستور روز
daily pay U دستمزد روزانه
on a daily basis <adv.> U روز به روز
the daily paper U روزنامه
the daily paper U جریده یومیه
daily bread U نان یارزق روزانه
on a daily basis <adv.> U بطور روزانه
on a daily basis <adv.> U بطور یومیه
on a daily basis <adv.> U روزبروز
on a daily basis <adv.> U روزانه
on a daily basis <adv.> U همه روز
on a daily basis <adv.> U هر روز
daily routine U عادت جاری روزانه
time for the second daily prayer U فهر
daily flood peak U بیشینه روزانه سیل
daily movement summary U خلاصه وضعیت حرکت کشتیهادر روز یا کالاها
daily news paper U روزنامه یومیه
daily position summary U خلاصه وضعیت محل کشتیهادر روی اب
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
progress U بهبود
progress U پیشرفت
It is in progress. It is under way. U دردست اقدام است
progress U پیشروی
progress U پیشرفت پیشروی
progress U پیشرفت کردن
progress U پیشرفت کار
progress U سفر
progress U ترقی
progress U پیشرفت
progress U حرکت
progress U ترقی جریان
progress U گردش
daily range of soil temperature U دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
pilgrim progress U سیاحت مسیخی
royal progress U مسافرت شاهانه
progress payments U پرداخت براساس پیشرفت کار
economic progress U ترقی اقتصادی
progress chaser U نافر پیشرفت
reaction progress U پیشرفت واکنش
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
in progress of completion U در دست تکمیل
progress payments U پرداخت تدریجی
technical progress U پیشرفت فنی
progress payments U پرداختهای موقت یا علی الحساب
progress payments U پرداختهای پیشرفت کار
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
progress chaser U کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
economic progress U پیشرفت اقتصادی
work in progress U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
progress of negotiations U پیشرفت مذاکرات
to make progress U پیش رفتن
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
to make progress U پیشرفت کردن
construction work in progress U هزینه ساختمانهای نا تمام
Making fast progress. U سریع ترقی کردن
heavy fighting is in progress U دارد
heavy fighting is in progress U جنگ سختی جریان
labor augmenting tednological progress U پیشرفت تکنولوژی کارافزا
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . U ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
report U گواهی
report U شهرت
report U شایعه
report U صدا
report U گزارش دادن
report U گزارش
the report goes U چنین گویند
report U انتشار
report U مدرک
report U اطلاع دادن
report U گزارش دادن به
report U گزارش دیدبانی
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report U صدای شلیک
report U معرفی کردن خود
report U خبر
report U خبردادن
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
press report U گزارش خبری
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
detailed report U گزارش مشروح
docking report U گزارش تعمیر ناو
feeder report U گزارشات بعدی
feeder report U گزارشات تکمیلی
to report for duty U برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to report oneself U حاضر شدن وخود را معرفی کردن
viva report U گزارش شفاهی
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
error report U گزارش خطا
draft report U گزارش نیمه نهایی
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
to draw up a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
to make out a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
to write up a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
annual report U گزارش سالانه
annual report U گزارش سالیانه
command report U گزارش فرماندهی
contact report U گزارش اخذ تماس
report card U کارنامه
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
report cards U کارنامه
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
report generation U گهارش زایی
report generation U تولید گزارش
report generator U گزارش زا
report generator U مولد گزارش
report generator U نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator U برای تامین گزارش کامل
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator U تولیدگزارش
report file U فایل گزارش
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
readiness to report U حاضر جوابی
periodic report U گزارش دورهای
of good report U نیک نام
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
management report U گزارش مدیریت
internal report U گزارش داخلی
interim report U گزارش پیشرفت کار
i saw the report in the rough U من پیش نویس این گزارش رادیدم
quarterly report U گزارش سه ماهه
hot report U اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
hot report U گزارش مهم
situation report U گزارش وضعیت
survey report U گزارش بازرسی
schedule report U گزارش زمانبندی شده
school report U گزارش اموزشگاه
self report inventories U پرسشنامههای خودسنجی
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
submit a report U گزارش دادن
subemit a report U گزارش دادن
snap report U گزارش فوری یا انی
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
status report U گزارش وضعیت
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
flash report U گزارش برق اسا
final report U گزارش نهایی
fitness report U تعرفه خدمتی
flash report U گزارش انی
report program U برنامه گزارش
technical report U گزارش فنی
report writer U گزارش نویسی
report writer U نویسنده گزارش
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
project technical report U گزارش فنی طرح
project technical report U گزارش فنی پروژه
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
report progarm generator U زبان ار- پی- جی
report program generator U زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report tothe director U خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
a true and accurate report U گزارشی درست و دقیق
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
practical extraction and report language U برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
practical extraction and report language U زبان برنامه نویسی مفسر
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . U مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com