English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
creep strength depending on time U پایداری خزشی تابع زمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
creep strength U پایداری خزشی
creep strength U مقاومت خزشی
creep strength at elevated temperatures U مقاومت خزشی در دمای بالا
depending U اناطه
depending U another on judicialdecision in
Depending on how late we arrive ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
creep U خزش
creep U چهار دست و پا
creep U وارفتگی
creep U مورمور شدن
creep U خزیدن
creep U چهار دست و پا رفتن
creep U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creep U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creep up on <idiom> U سریعا به یک طرف خزیدن
creep U پله پله جلو رفتن
creep U مرحله به مرحله جلو رفتن
creep U خیز به خیز رفتن
creep U وارفتگی بتن
creep test U ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
creep resistance U مقاومت خزش
creep rate U ضریب خزش
creep limit U حد خزش
creep limit U حد انبساط دائمی
creep resistant U مقاوم در برابر خزش
creep lane U مسیر خزش
soil creep U خزیدن خاک
soil creep U زمین خزه
creep ductility U نرمی خزش
creep curve U نمودار خزش
creep characteristics U منحنی مشخصه خزش
surface creep U خزیدن سطحی
vertical creep U وارفتگی قائم
magnetic creep U لختی مغناطیسی
deep creep attack U تک ناگهانی با بمب زیرابی
limit creep stress U حد خزش
strength U استحکام
strength U شدت
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
strength U توان رزمی تعداد نفرات
strength U قدرت
strength U استعداد رزمی
strength U مقاومت
strength U نیرو
strength U زور
strength U نیرومندی
strength U قوت
strength U قوه توانایی
strength U دوام
it is too much for my strength U فوق نیروی من است
it is beyond my strength U زورمن به ان نمیرسد
on the strength of U باستناد
on the strength of U باتکا
it is beyond my strength U فوق نیروی من است
it is too much for my strength U زورمن به ان نمیرسد
characteristic strength U مقاومت مشخصه
ionic strength U قدرت یونی
insulation strength U استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
ultimate strength U مقاومت نهائی
initial strength U استحکام اولیه
ultimate strength U تاب
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
hot strength U استحکام گرمایی
virile strength U قوت مردی
virile strength U نیروی مردانه
impact strength U استحکام برخورد
unit strength U قدرت رزمی یکان
ultimate strength U مقاومت یا استحکام نهایی
ultimate strength U حاصلضرب بیشترین بار ممکن
ultimate strength U مقاومت نهایی
command strength U استعداد یکان
torsional strength U استحکام پیچشی
level of strength U میزان استعداد رزمی
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
accountable strength استعداد قابل توجه
tear strength U مقاومت [در برابر پارگی]
knot strength U استحکام گره
response strength U نیرومندی پاسخ
strength weld U جوشکاری مقاومتی
dielectric strength U استحکام دی الکتریک
assiciative strength U نیرومندی تداعی
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
authorized strength U استعداد مجاز
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
bending strength U مقاومت خمشی
strength in bending U مقاومت خمشی
bond strength U قدرت پیوند
buckling strength U استحکام خمشی
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
unit strength U استعدادیکان
level of strength U سطح استعداد رزمی
compression strength U مقاومت فشاری
disruptive strength U استحکام انقطاع
dynamic strength U مقاومت دینامیکی
effective strength U استعداد رزمی موثر
effective strength U استعدادرزمی موجود
ego strength U نیرومندی خود
end strength U استعداد نهایی
nonoperating strength U جمعی غیرفعال در یکان
nonoperating strength U پرسنل غیر فعال
dielectric strength U استحکام شکست
dielectric strength U قدرت دی الکتریک
crushing strength U تاب گسیختگی
cube strength U مقاومت نمونه مکعبی
current strength U شدت جریان
strength of current U شدت جریان
pole strength U شدت قطب
design strength U مقاومت محاسباتی
design strength U مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
dielectric strength U پایدار دی الکتریکی
fatigue strength U استحکام خستگی
field strength U شدت میدان
habit strength U نیرومندی عادت
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
compressive strength U تاب فشردگی
yield strength U تاب ارتجاعی
compression strength U استحکام فشاری
compression strength U تاب فشاری
compression strength U توان فشاری
grid strength U سیگنال شبکه
flexural strength U تاب خمشی
muscular strength U زور بازو
muscular strength U وی ماهیچه
tower of strength <idiom> U پشتیبانی محکم
flexural strength U مقاومت خمشی
flexural strength U توان خمشی
crushing strength U مقاومت خرد شدن
superego strength U نیرومندی فراخود
they overtax our strength U بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
strength ratio U نسبت استحکام
signal strength U شدت صوت
strength properties U خصوصیات استحکام
strength of materials U مقاومت مصالح
strength of magnetism U شدت مغناطیسی
strength group U گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
impact strength U استحکام ضربهای
tensile strength U مقاومت کششی
tensile strength U استحکام کششی
shear strength U مقاومت برشی
shear strength U استقامت برشی
tensile strength U تاب کششی
shearing strength U طول برشکاری
tensile strength U توان کششی
magnetic field strength U شدت میدان مغناطیسی
effective habit strength U حد موثر نیرومندی عادت
cadre strength column U ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
transverse bending strength U استحکام خمشی
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
soil shear strength U قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
high temperature strength U استحکام حرارتی
high strength steel U فولاد با استحکام عالی
electric field strength U شدت میدان الکتریکی
bending fatigue strength U مقاومت تناوبی خمش استحکام استانه خمش
field strength meter U سنجه شدت میدان
strength under tangential loading U مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
izod impact strength U استحکام ضربه ایزوتوپ
torsional fatigue strength U استحکام فرسودگی پیچشی
ultimate compressive strength U حداکثر مقاومت دربرابر فشار
ultimate tensile strength U حد نهایی کشش و استحکام نخ [قبل از پاره شدن]
intrinsic fatigue strength U استحکام فرسودگی ذاتی
elastic limit tensile strength U دستگاه اندازه گیری الاستیسیته ارتجاع سنج
elastic limit tensile strength U elastometer ratio
high strength cast iron U چدن با استحکام عالی
measurement of wind strength: anemometer U اندازهگیریجهتباد
line of magnetic field strength U خط میدان مغناطیسی
line of electric field strength U خط شدت میدان الکتریکی
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
time U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
off time U وقت ازاد
time U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
What time is it?What time do you have? U ساعت چند است
once upon a time U روزگاری
have a time <idiom> U زمان خوبی داشتن
once upon a time U یکی بودیکی نبود
one at a time U یکی یکی
At the same time . U درعین حال
since that time. thereafter. U ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
even time U دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
once upon a time U روزی
old time U قدیمی
time U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
for the time being <idiom> U برای مدتی
from time to time <idiom> U گاهگاهی
time U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
on time U مدت دار
do time <idiom> U مدتی درزندان بودن
time U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
down time U وقفه
down time U زمان بیکاری
down time U زمان توقف
down time U زمان تلف
Our time is up . U وقت تمام است
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
down time U مرگ
time U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
One by one . One at a time . U یک یک ( یکی یکی )
down time U زمان تلفن شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com