English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crab border U حاشیه خرچنگی [فرش]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crab U پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crab U حرکت جانبی ناو
crab U به پهلو حرکت کردن
crab U کج خلق
crab U عصبانی شدن باعث تحریک وعصبانیت شدن ادم ترشرو
crab U جرزدن عصبانی کردن
crab U خرچنگ گرفتن
crab U خرچنگ
crab U برج سرطان
crab f. U خرچنگ وار
crab f. U مانندخرچنگ
crab apple U سیب صحرایی
jonah crab U خرچنگ بزرگ امریکای غربی
fiddler crab U نوعی خرچنگ نقب زن
crab nebula U سحابی خرچنگی
crab nebula U ابری خرچنگی
crab angle U زاویه بین مسیر حرکت هواپیما و محور دوربین عکاسی
crab louse U شپش زهار
crab catcher U مرغ خرچنگ خور
catch a crab U تصادفا پارو را داخل اب کردن
crab spider U رتیل باغی
crab apples U سیب صحرایی
king crab U خرچنگ نعلی
king crab U خرچنگی که ماننداست به نعل
to crab [American E] [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
as sour as a crab <idiom> U مثل برج زهرمار
hermit crab U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
land crab n U خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
crab pulley U قرقرهافقی
travelling crab U حلقهقابلحرکت
crab louse U شپشک
crab cocktail U مخلوط خرچنگ
crab soup U سوپ خرچنگ
to crab [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
Cancer the Crab (June 22) U برجسرطان
You cannot make a crab walk straight . <proverb> U نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
at the border to U دم مرز به
border U حاشیه فرش
S-border U حاشیه های اس [در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
border U حاشیه زه
border U کناره
border U لبه دارکردن
border U حاشیه دار کردن
border U کنار
border U حاشیه گذاشتن
border U کران
border U زه
border U پشته
border U پشته خاکی
border U مرز
border U دوره
border U حریم
border U سرحد
border U حاشیه
border U لبه
border U کناره مرز
border U خط مرزی
border U لبه گذاشتن
border U سجاف کردن
border U مجاور بودن
border U فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
carnation border U حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
cartouche border U قاب و کتیبه ای که بیشتر در حواشی بکار گرفته شده و نقش درون آن بصورت یک در میان در هر قاب تکرار می شود
border installations U تاسیسات مرزی
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
meander border U [طرح پیچ در پیچ و منقطع در حاشیه با مخلوطی از گل ها و پیچک های انگور]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
border crosser U عبور کنندگان از مرز پناهندگان
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
baberpole border U شیرازه بافته شده از دو رنگ
border line U خط کنار
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
border line U خط راهبر
border land U زمین مرزی
cathode border U مرز کاتد
border line U خط حاشیه
border stone U سنگ مرزی
border stone U جدول
border method U روش نواری
border line U خط راهنما
purple border U حاشیهارغوانی
border post U ساختمانمرزبانی
herbaceous border U محوطهگیاهی
border guard U پلیس مرزبانی
border police U پلیس مرزبانی
border check irrigation U ابیاری نواری
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
border ditch irrigation U ابیاری نواری
smuggler [of people across a border] U قاچاقچی آدم [در سر مرز]
curled leaf border U حاشیه با برگ های مجعد که در فرش های ترکمن بکار می رود.
He crossed the frontier(border-line). U ازمرز رد شد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com