English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
coordination compounds U ترکیبات کوئوردیناسیون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coordination U کوئوردیناسیون
coordination U تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
coordination U هماهنگ سازی
coordination U هماهنگی
coordination U هم اهنگی
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
close coordination U هماهنگی نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
staff coordination U هماهنگی ستادی
coordination chemistry U شیمی کوئوردیناسیون
coordination geometry U هندسه کوئوردیناسیون
coordination number U عدد کوئوردیناسیون
coordination sphere U فضای کوئوردیناسیون
neuromuscular coordination U هماهنگی عصبی- عضلانی
fire coordination U تطبیق اتش
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
inductive coordination U توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
fire support coordination U هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
fire support coordination U تطبیق اتش
fire coordination line U خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
final coordination line U اخرین خط هماهنگیها
eye hand coordination U هماهنگی چشم و دست
compounds U ترکیب شیمیایی
compounds U تعدادی دستور برنامه در یک خط از برنامه
compounds U مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounds U چنیدین فایل که در یک فایل جمع می شوند
compounds U متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
compounds U مرکب
compounds U انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compounds U کمپ
compounds U اردوگاه
compounds U : ترکیب کردن امیختن
compounds U جسم مرکب
compounds U ترکیب
compounds U عرصه حیاط
compounds U : محوطه
compounds U بلوردوتایی
compounds U لفظ مرکب
compounds U چند جزئی جسم مرکب
compounds U محوطه
compounds U عرصه
compounds U حیاط
compounds U وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
compounds U امیزه
compounds U ماده مرکب
compounds U اتصال کمپوند
compounds U سازش کردن
compounds U اتصال مرکب
compounds U کمپوند
compounds U تصفیه کردن
compounds U فرم پیادهای مرکب
compounds of iron U ترکیبات اهن
spiro compounds U ترکیبات اسپیرو
sandwich compounds U ترکیبات ساندویچی
intermetallic compounds U ترکیبات بین فلزی
interhalogen compounds U ترکیبات بین هالوژنی
trace compounds U ترکیبات کم مقدار
homocyclic compounds U ترکیبات جور حلقه
heterocyclic compounds U ترکیبات ناجور حلقه
clathrate compounds U ترکیبات اندرون گیر
charge transfer compounds U ترکیبات انتقال بار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com