English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conversion price U بهای تبدیل
conversion price U قیمت تبدیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conversion U نوکیشی
conversion U پرتاب ازاد
conversion U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversion U قلب
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
conversion U تغییرکیش
conversion U تسعیر
conversion U تبدیل
conversion U تغییر
conversion U تغییر مذهب
crash conversion U تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
media conversion U تبدیل رسانه ها
conversion angle U زاویه حامل مسیر ناو
conversion angle U زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
code conversion U تبدیل کد
code conversion U تبدیل رمز
process conversion U تبدیل فرایند
parallel conversion U تبدیل موازی
fiel conversion U تبدیل پرونده
fiel conversion U تبدیل فایل
conversion factor U ضریب تبدیل
phased conversion U تبدیل مرحله بندی شده
conversion cost U هزینه تبدیل
conversion cost U هزینه تسعیر
conversion efficiency U بازده تبدیل
conversion of data U تبدیل عناصر
conversion of shares U تبدیل سهام
conversion tables U جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست
conversion rate U نرخ تبدیل
conversion reaction U واکنش تبدیلی
conversion scale U مقیاس خطی
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
conversion neurosis U روان رنجوری تبدیلی
conversion hysteria U هیستری تبدیلی
conversion table U جدول تبدیل
conversion transconductance U رسانایی متقابل وارون
double conversion U تبدیل دوگانه
direct conversion U تبدیل مستقیم
data conversion U تبدیل داده ها
file conversion U تبدیل فایل
loan conversion U تجدید نظر در شرایط وام
internal conversion U تبدیل باطنی
frequency conversion U تبدیل فرکانس
internal conversion U تبدیل درونی
image conversion equipment U دستگاه مبدل تصویر
decimal to octal conversion U تبدیل دهدهی به هشت هشتی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to decimal conversion U تبدیل دودوئی به دهدهی
decimal to hexadecimal conversion U تبدیل دهدهی به شانزده شانزدهی
decimal to binary conversion U تبدیل دهدهی به دودوئی
file conversion utility U برنامه کمکی تبدیل فایل
energy conversion efficiency U راندمان تبدیل انرژی
internal conversion coefficient U ضریب تبدیل داخلی
standard conversion factor U ضریب تبدیل استاندارد
bulk petroleum conversion kit U جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
conversion loss of frequency changer cry U اتلاف بلور تغییر دهنده بسامد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
price U ارزش
just price U قیمت عادلانه
price U قیمت
price U بها
price U بها قائل شدن
price U قیمت گذاشتن
price U مبلغ شرطبندی
price U نرخ
price U ارزش پولی کالا
mean price U قیمت متوسط
What is the price ...? قیمت ... چقدر است؟
outside price U حد اکثر بها
asking price U قیمت مورد مطالبهی فروشنده
asking price U قیمت آخر
least price U حداقل قیمت
just price U قیمت منصفانه
at any price U بهر بها
last price U قیمت اخر
Without ( beyond , above ) price . U بی نهایت قیمتی
all in price U قیمت کل
What is the price ...? قیمت ... چقدر است؟
all in price U بهای کامل
at any price U بهر قسمت که باشد
What is the price ...? قیمت ... چقدر است؟
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
reduced price U بهای کاسته بهای تخفیف دار
regular price U قیمت عادی
reduced price U بهای نازل
reasonable price U قیمت عادله
price tag U برچسب قیمت کالا
price taker U قیمت را داده شده فرض کردن
repurchase price U قیمت بازخرید
price taker U خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
price theory U نظریه قیمت
resale price U قیمت فروش مجدد
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
price theory U اقتصاد خرد
price war U جنگ قیمتها
prohibitive price U بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
quoted price U قیمت داده شده
quoted price U مظنه
reasonable price U قیمت معقول
price tag U اتیکت قیمت
price system U نظام قیمتی
price system U نظام قیمت
price list U لیست قیمت
price list U فهرست قیمت
price line U خط قیمت
price limit U حد قیمت
price level U سطح قیمت
price leadership U رهبری قیمت
price index U شاخص قیمت
price increase U ترقی قیمت
price homogeneity U همگنی قیمت
price freezing U تثبیت قیمت
price freezing U انجماد قیمت
price freeze U تثبیت قیمت ها
price fixing U ثابت نمودن قیمت
price expectation U انتظارات درباره قیمت
price expectation U پیش بینی قیمت
price market U وضع کردن قیمت در انحصار
price of blood U خون بها
price of blood U خون تاوان
price support U حمایت قیمت
price levels U سطح قیمتها
price support U تایید قیمت
price support U قیمت حمایت شده از طرف دولت
price support U حمایت قیمتی
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
price stabilization U ثبات قیمت
price stabilization U تثبیت قیمت
price stability U ثبات قیمت
price stability U تثبیت قیمت
price setter U قیمت وضع کردن در انحصار
price rigidity U انعطاف ناپذیری قیمت
price responsiveness U انعطاف پذیری قیمت
price responsiveness U کشش قیمت
price reduction U کاهش قیمت
price ratio U نسبت قیمت
price of blood U دیه
price elasticity U حساسیت قیمت
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
half-price U نیمبها
cut-price U جنسحراجشده
wholesale price U قیمت عمده فروشی
very low price U ثمن بخس
upset price U کمترین بهای مقطوع درهراج
unjust price U قیمت ناعادلانه
unit price U بهای واحد
unit price U قیمت واحد
unit price U واحد قیمت
unit price U واحد بهاء
trade price U قیمت صنفی
trade price U قیمت تجاری
trade price U قیمت عمده فروشی
trade price U بهای تجارتی
Price are fixed here . U دراینجا قیمتها ثابت هستند
We must settle the price first. U اول باید قیمت راطی کرد
at a knock-down price U به قیمت مفت
crash price U قیمت مفت
give-away price U قیمت مفت
It's a steal at that price. U این قیمت مفت است.
half price U نصف قیمت
What is the price per week? U قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What is the price per night? U قیمت برای یک شب چقدر است؟
At all costs . At any price . U به هر قیمتی که شده
To put a price on something . U روی چیزی قیمت گذاشتن
Every man has his price . U هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
At the price of. At the cost of . U به قیمت
the price was not reasonable U بهای گزافی بران گذاشته بودند
the price was not reasonable U بهای ان معقول بنظر نمیرسید
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
shadow price U قیمت سایهای
selling price U قیمت فروش
sale price U قیمت حراج
sale price U قیمت فروش
ruling price U قیمت روز
retail price U قیمت خرده فروشی
retail price U بهای خرده فروشی
resonable price U بهای عادله
reserve price U قیمت پایه در حراج
reserve price U قیمت نهایی بهای قطعی
reserve price U بهای قطعی
reserve price U اخرین بها
sopt price U قیمت روز
sopt price U قیمت فروش نقدی
terminal price U قیمت نهائی
terminal price U قیمت تحویل
target price U قیمت موردنظر
trade price U قیمت تجارتی
target price U قیمت مورد نظر
support price U قیمت حمایتی
supply price U قیمت تولیدکننده
supply price U قیمت عرضه
standard price U قیمت پایه
standard price U قیمت استاندارد
spot price U قیمت تمام شده
spot price U بهای جنس در معامله نقدی
spot price U قیمت برای فروش فوری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com