Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
controlled exercise
U
مانور کنترل شده
controlled exercise
U
تمرین کنترل شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self controlled
U
خوددار
self-controlled
U
خوددار
controlled
U
کنترل شده
controlled
U
مهار شده
controlled mosaic
U
موزاییک کنترل شده
controlled atmosphere
U
گاز محافظ
controlled area
U
منطقه کنترل شده
controlled area
U
منطقه ممنوعه
controlled airspace
U
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled airspace
U
فضای هوایی کنترل شده
controlled variable
U
متغیر کنترل شده
controlled mosaic
U
موزاییک تنظیم شده
controlled net
U
شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled atmosphere
U
اتمسفر کنترل شده
controlled atmosphere
U
جو واپاده
controlled inventory
U
موادکنترل شده اقلام بررسی شده
controlled inventory
U
اقلام ذخیره کنترل شده
controlled interception
U
رهگیری کنترل شده
controlled fragmentation
U
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled effects
U
جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled effects
U
اثرات کنترل شده
controlled economy
U
اقتصادارشادی
controlled economy
U
اقتصاد تحت کنترل
controlled company
U
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlled burning
U
اتش زنی واپاده
controlled burning
U
اتش زنی کنترل شده
controlled atmosphere
U
هواسپهر واپاده
controlled passing
U
عبور کنترل شده
controlled passing
U
عبور ومرور کنترل شده
remote-controlled
U
دستگاهکنترلازراهدور
radio-controlled
U
وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
display controlled
U
نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
controlled war
U
جنگ پیش تنظیم
controlled war
U
جنگ محدود
controlled port
U
بندرکنترل شده
controlled sampling
U
نمونه گیری کنترل شده
controlled reprisal
U
انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled port
U
بندر نظامی کنترل شده
close controlled
U
همکاری نزدیک
close controlled
U
رهگیری بروش کنترل نزدیک
controlled pattern
U
بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
controlled rectifier
U
یکسوکننده تنظیم پذیر
remote-controlled points
U
نقطهکنترلازراهدور
silicon controlled restifier
U
یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
controlled stick steering
U
دسته دنده خودکار
automatically-controlled door
U
درکنترلخودکار
solenoid controlled valve
U
سوپاپ الکترومغناطیسی
controlled access road
U
راه با ورودی محدود
controlled thermonuclear reaction
U
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
i now know the v of exercise
U
اکنون قدر ورزش را میفهمم
p.exercise
U
ورزش
p.exercise
U
پرورش بدنی
exercise
U
ورزش
exercise
U
اجرا کردن
exercise
U
ورزش تمرین کردن
exercise
U
استعمال کردن
exercise
U
مشق نظامی
exercise
U
مانور نظامی
exercise
U
تمرین دادن
exercise
U
بکارانداختن
exercise
U
اعمال
exercise
U
به کار بردن
exercise
U
فعالیت
exercise
U
تمرین
exercise
U
عمل کردن
exercise
U
مشق
raven's controlled projection test
U
ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
mobilization exercise
U
تمرین بسیج نیروها
mobilization exercise
U
تمرین بسیج
map exercise
U
مانورروی نقشه
live exercise
U
تمرین با تیر جنگی
map exercise
U
تمرین روی نقشه
physical exercise
U
ورزش
physical exercise
U
تمرین بدنی
exercise book
U
کتابتمرین
exercise wear
U
لباسورزشی
exercise cycle
U
دوچرخهثابت
voluntary exercise
U
حرکات اختیاری
triangle exercise
U
کار با مثلث قلق گیری
triangle exercise
U
تمرین مثلث گیری درتیراندازی
to exercise is use ful
U
ورزش کردن سودمند است
terrain exercise
U
تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
joint exercise
U
مانور مشترک
physical exercise
U
تمرین ورزشی
live exercise
U
تمرین رزمی حقیقی
joint exercise
U
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
exercise one's veto
U
از حق وتو استفاده کردن
exercise mine
U
مین تمرینی
exercise mine
U
مین مشقی
exercise commander
U
فرمانده مانور
directed exercise
U
تمرین هدایت شده
exercise boy
U
مربی اسب
capacity to exercise
U
obligations anddischarge rights اهلیت اداء استیفاء
combat exercise
U
مانور جنگی
combat exercise
U
تمرین رزمی
prescribed exercise
U
حرکات اجباری
exercise program
U
برنامه عملیات مانور برنامه تمرین
exercise term
U
عنوان مانور
exercise term
U
اسم تمرین
joint exercise
U
تمرین مشترک
isotonic exercise
U
تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی محرک
isokinetic exercise
U
تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی
free exercise
U
تمرینهای نرمش ازاد
formal exercise
U
تمرین صوری
fore exercise
U
تمرین مقدماتی
floor exercise
U
حرکات زمینی ژیمناستیک
field exercise
U
تمرین صحرایی
field exercise
U
خدمات صحرایی
field exercise
U
تمرین رزمی
exercise code word
U
رمز تمرین
cartwheel
[gymnastics exercise]
U
چرخ فلک
[ورزش ژیمناستیک]
[ورزش]
command post exercise
U
تمرین پاسگاه فرماندهی
exercise code word
U
رمز عملیات مانور
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com