English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (7554 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
controlled U کنترل شده
controlled U مهار شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self controlled U خوددار
self-controlled U خوددار
controlled passing U عبور کنترل شده
controlled net U شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled mosaic U موزاییک تنظیم شده
controlled mosaic U موزاییک کنترل شده
controlled inventory U موادکنترل شده اقلام بررسی شده
controlled inventory U اقلام ذخیره کنترل شده
controlled interception U رهگیری کنترل شده
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled exercise U تمرین کنترل شده
controlled passing U عبور ومرور کنترل شده
controlled pattern U بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
controlled port U بندر نظامی کنترل شده
remote-controlled U دستگاهکنترلازراهدور
radio-controlled U وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
display controlled U نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
controlled war U جنگ پیش تنظیم
controlled war U جنگ محدود
controlled sampling U نمونه گیری کنترل شده
controlled reprisal U انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled rectifier U یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled port U بندرکنترل شده
controlled exercise U مانور کنترل شده
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
controlled area U منطقه کنترل شده
controlled area U منطقه ممنوعه
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled airspace U فضای هوایی کنترل شده
controlled variable U متغیر کنترل شده
controlled atmosphere U گاز محافظ
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
controlled atmosphere U اتمسفر کنترل شده
controlled atmosphere U جو واپاده
controlled effects U جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled effects U اثرات کنترل شده
controlled economy U اقتصادارشادی
controlled economy U اقتصاد تحت کنترل
controlled company U شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlled atmosphere U هواسپهر واپاده
controlled burning U اتش زنی واپاده
controlled burning U اتش زنی کنترل شده
remote-controlled points U نقطهکنترلازراهدور
automatically-controlled door U درکنترلخودکار
solenoid controlled valve U سوپاپ الکترومغناطیسی
silicon controlled restifier U یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
controlled access road U راه با ورودی محدود
controlled thermonuclear reaction U جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
raven's controlled projection test U ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Recent search history Forum search
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com