English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
control gear U دستگاه کنترل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gear U ادوات
gear U پوشش دنده دار
gear U کردن اماده کارکردن
gear U جعبه دنده
gear U ابزار وسایل لباس مخصوص
gear U انتقال دادن
gear U الات جامه
gear چرخ دنده
gear in U درگیری دو چرخ دنده
out of gear U خراب
out of gear U ازدنده بیرون افتاده
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear دنده
gear مجموع چرخهای دنده دار
gear U اسباب لوازم
to go out of gear U مختل شدن ازکارافتادن
gear U افزار
in gear U اماده حرکت
out of gear U ازهم سواشده
to gear up U باعوض کردن دنده تندکردن
in gear U اماده
gear in U درگیر شدن
gear U پوشانیدن
to go out of gear U خراب شدن
to gear down U باعوض کردن دنده کندکردن
in gear U دایر
steering gear U جعبه دنده فرمان
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
pull gear U چرخ دنده بالابر
fishing gear U اسباب ماهیگیری
planetary gear U دنده خورشیدی
gear friction U اصطکاک چرخ دنده
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing gear U عراده هواپیما وسایل فرود امدن
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gear cable U کابلچرخدنده
gear housing U پوششچرخدنده
mess gear U وسایل غذاخوری
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
low gear U دنده کندکن
loose gear U چرخ دندانه هرزگرد
landing gear U ارابه فرود
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
back gear U یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
change gear U چرخ دندانه تبدیل
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
bevel gear U دنده کرامویل
bevel gear U دنده مورب
switch gear U وسیله اتصال
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
beaching gear U وسایل به ساحل کشیدن ناو
chaffing gear U وسایل ضد سایش
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
synchromesh gear U گیربکس سنکرون
training gear U گردونه در سمت
transmission gear U چرخ دنده انتقال
tumble gear U چرخ واسطه
tumble gear U چرخ دنده واسطه
valve gear U مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
breathing gear U وسیله تنفسی
breathing gear U ماسک تنفسی
planetary gear U جعبه دنده خورشیدی
beaching gear U سرسره قایق
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
spur gear U دنده ملخی
spur gear U چرخ دندانه دار
running gear U قسمت حرکت کننده ماشین
rocker gear U تنظیم جاروبک
reduction gear U چرخ دنده کاهنده
reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
timing gear U چرخ دنده میل بادامک
reduction gear U جعبه دنده تبدیل سرعت
spur gear U دنده مهمیزی دنده خاردار
steering gear U دنده سکان
steering gear U جعبه فرمان
sun gear U چرخ دنده خورشیدی
compasition gear U چرخ دنده مرکب
worm gear U دنده مارپیچی
worm gear U دنده مورب
worm gear U دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear U چرخ دنده حلزونی
step up gear U چرخ دنده افزاینده
planetary gear U چرخ دنده سیارهای
hoisting gear U چرخ دنده بالابر
arrester gear U سیم نگهدارنده
foxer gear U صداساز
driving gear U چرخ دنده محرک
foxer gear U وسیله تولید صدا
fuse gear U متعلقات فیوز
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
differential gear U دنده عقب اتومبیل
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
gear box U جعبه دنده
gear box U گیربکس
gear brake U ترمز سیستم انتقال
gear case U جعبه دنده
gear case U پوسته جعبه دنده
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
gear cluster U مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
four gear drive U گیربکس چهار دنده
elevating gear U چرخ دندانه بالابر
reverse gear U دنده معکوس
gear wheels U چرخ های دندانه دار
gear wheels U چرخ دنده ها
bathing gear U لباس شنا [حمام]
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
external gear U تاج دندانه خارجی
exhaust gear U چرخ دندانه خروجی
flight gear U لباس پرواز
elevator gear U گردونه در ارتفاع
gear stick U دسته دنده اتومبیل
gear lever U دسته دنده اتومبیل
gear shift U دسته دنده اتومبیل
gear cutter U فرز
high gear U دنده قوی خودرو
gear quadrant U ماهک جعبه دنده
gear ratio U نسبت چره دنده ها
gear box U جعبه دنده گیرباکس
high gear <idiom> U آخر سرعت
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear wheel U چرخ دندانه دار
riot gear U نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
gear wheel U چرخ دنده
head gear U پوشش سر
head gear U روسری
head gear U کلاه تمرین بوکس
helical gear U چرخ دنده حلزونی
spiral gear U چرخ دنده حلزونی
herringbone gear U چرخ دندانه جناغی
gear pump U پمپ روغن دندهای
gear cutter U دنده تراش
gear guard U جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear grinder U ماشین پرداخت چرخ دنده
crank gear U چرخ دنده سر میل لنگ
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
gear level U تبدیل کردن
gear level U دسته دنده
steering gear U دنده فرمان
gear pump U پمپ دندهای
crown gear U چرخ دنده محدب
internal gear pump U پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
gear change box U گیربکس
starter gear ring U چرخ دنده استارتر
gear friction losses U تلفات اصطکاکی جعبه دنده
speed reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
steering gear housing U بدنه جعبه فرمان
low supercharger gear U دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
double helical gear U چرخ دندانه مارپیچی دوبل
gear change box U جعبه تعویض دنده
gear lubricant oil U روغن گیربکس
change gear mechanism U مکانیزم چرخ دندانه تبدیل
eight speed gear drive U گیربکس هشت دنده
switch gear cabinet U شالت شرانک
switch gear cabinet U قفسه کلیدها
gear transmission ratio U نسبت دنده گیربکس
magnetic gear shift U دسته دنده مغناطیسی
divided landing gear U ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
worm gear mechanism U مکانیزم چرخ دنده حلزونی
bevel gear planer U دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی
bevel gear hob U دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی
bevel gear grinder U دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
bevel gear generator U ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
automobile gear transmission U گیربکس اتومبیل
back gear shaft U محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
accessory gear box جعبه چرخدنده فرعی
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
hour angle gear U ساعتدندهدارگوشهای
aircraft arresting gear U جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
main landing gear U ترمزاصلیفرود
front landing gear U ترمزجلوییفرود
nose landing gear U ترمزفروددماغه
The car is in the reverse gear. U اتو موبیل توی دنده عقب است
magnetic anomaly detection gear U دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
steering column gear change U اتصال چرخ دنده فرمان
hand brake gear housing U دستهترمزموتورکابین
bell type distributing gear U زنگ کوره بلند
variable speed gear drive U گیربکس قابل تنظیم
air operated tipping gear U چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
helical tooth bevel gear U چرخ دنده مخروطی با دندانه حلزونی
automatic gear cutting machine U ماشین فرز چرخ دندانه
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. U بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
self control U کف نفس
self control U مسک نفس
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
self control U قوه خودداری
control U بازرسی کردن
control U نظارت کردن
control U نظارت و ممیزی کردن
control U توپزن دقیق
control U فرمان
control U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
self control U خودداری
control U کنترل کردن فرمان
control U نظارت
self-control U خویشتنداری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com