Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 52 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
continental shelf
U
فلات قاره
continental shelf
U
حد ساحلی فلات قاره
continental shelf
U
کفه دریایی
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
continental
U
اقلیمی
continental
U
قارهای
continental rise
U
صعوداقلیمی
continental code
U
مورس جهانی
continental code
U
مورس اروپایی
continental climate
U
اقلیم قارهای
continental margin
U
مرزاقلیمی
continental plateau
U
فلات قاره
continental drift
U
رانش قارهای
continental climates
U
آبوهوایاقلیمی
continental breakfasts
U
صبحانهی سبک
continental breakfast
U
صبحانهی سبک
continental drift
U
حرکت قارهای
continental slope
U
شیب قارهای
continental plateau
U
کفه کرانهای
dry continental - arid
U
نواحیگرم وخشک
dry continental - semiarid
U
نواحینیمهخشک
shelf
U
سراشیب عمق دریا
off the shelf
U
مواد در دسترس
off the shelf
U
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
off the shelf
U
محصول سخت افزار یا نرم افزار با تولید انبوه
shelf
U
در تاقچه گذاشتن
shelf
U
رف
shelf
U
فلات قاره
shelf
U
هرچیز تاقچه مانند
shelf
U
کنار گذاشتن
shelf
U
تاقچه
shelf
U
سراشیب ساحل دریا
shelf
U
سکوی کوهستانی
shelf
U
قفسه
shelf
U
طاقچه
shelf
U
تپه دریایی جزیره نما
to put something on the shelf
<idiom>
U
چیزی را به عقب انداختن
shelf channel
U
کانالقفسهای
tool shelf
U
محلقراردادنوسایل
I cant reach the shelf .
U
دستم به قفسه نمی رسد
I cannot reach the shelf.
U
قدم به قفسه نمی رسد
to put something on the shelf
<idiom>
U
چیزی را به بعد موکول کردن
door shelf
U
درقفسه
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
mantle shelf
U
سربخاری
shelf environment
U
محیط کم عمق
to put something on the shelf
<idiom>
U
چیزی را به کنار گذاشتن
shelf environment
U
کم ژرفگاه
adjustable shelf
صفحه متحرک
shelf life
U
تاریخ مصرف
She didnt let me mail the shelf .
U
نگذاشت کاغذ را پست کنم
Put the books back on the shelf.
U
کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com