Perdic | consumption schedule | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 140 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	consumption schedule U	جدول مصرف

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	schedule U	فرانما
	schedule U	برنامه زمان بندی فهرست
	schedule U	در برنامه منظورکردن
	schedule U	فهرست راهنمای قانون
	schedule U	ریز برنامه
	schedule U	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
	schedule U	زمانبندی
	vi schedule U	برنامه فاصلهای متغیر
	fi schedule U	برنامه فاصلهای ثابت
	fr schedule U	برنامه نسبتی ثابت
	Schedule+ U	برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
	vr schedule U	برنامه نسبتی متغیر
	schedule U	برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
	schedule U	جدول
	schedule U	صورت فهرست
	schedule U	برنامه
	schedule U	دربرنامه گذاردن
	schedule U	صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
	schedule U	برنامه ریزی کردن
	schedule U	برنامه زمانی
	schedule U	زمان بندی کردن
	schedule U	برنامه زمان بندی
	schedule U	برنامه اجرائی
	consumption U	مصرف
	overall consumption U	مصرف کل
	consumption U	صرف
	consumption U	مرض سل
	consumption U	زوال
	consumption U	سوختن
	maintenance schedule U	برنامه نگهداشت
	schedule maintenance U	نگهداری زمانبندی شده
	schedule maintenance U	نگهداشت زمان بندی شده
	landing schedule U	برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
	schedule date U	موعد طبق برنامه
	ratio schedule U	مقیاس نسبتی
	rating schedule U	مقیاس درجه بندی
	project schedule U	زمان بندی پروژه
	indifference schedule U	جدول بی تفاوتی
	interval schedule U	برنامه فاصلهای
	optimum schedule U	مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
	schedule of fires U	برنامه اتشها
	schedule of fires U	برنامه ساعتی اتشها
	schedule of targets U	برنامه اماجها
	shift schedule U	برنامه زمان کاری
	shift schedule U	برنامه نوبت کاری
	shift schedule U	برنامه شیفت کاری
	schedule an appointment U	قرار ملاقات گذاشتن
	work schedule U	برنامه کار
	time schedule U	برنامه زمانی
	tariff schedule U	جدول تعرفه
	supply schedule U	جدول عرضه
	subject schedule U	برنامه جزء جزء
	subject schedule U	برنامه موضوعی
	schedule report U	گزارش زمانبندی شده
	schedule of targets U	برنامه هدفها
	employment schedule U	برنامه استفاده از ناو
	employment schedule U	برنامه ماموریت ناو
	dive schedule U	جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
	approach schedule U	برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
	assault schedule U	برنامه هجوم
	demand schedule U	جدول تقاضا
	convoy schedule U	برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
	rival consumption U	مصرف رقابتی
	consumption lending U	وام مصرفی
	aggregate consumption U	مصرف کل
	consumption history U	شرح حال مصرف کالائی خاص
	consumption rate U	نواخت مصرف
	consumption rate U	میزان مصرف
	rate of consumption U	نرخ مصرف
	consumption rate U	اهنگ مصرف
	productive consumption U	مصرف مولد
	private consumption U	مصرف خصوصی
	present consumption U	مصرف حال
	present consumption U	مصرف جاری
	power consumption U	مصرف برق
	consumption goods U	کالاهای مصرفی
	consumption function U	تابع مصرف
	consumption expenditures U	هزینههای مصرفی
	autonomous consumption U	مصرف مستقل
	capital consumption U	مصرف سرمایه
	unproductive consumption U	مصرف بیهوده
	unproductive consumption U	مصرف غیر مولد
	transitory consumption U	مصرف انتقالی
	transitory consumption U	مصرف گذرا
	conspicious consumption U	مصرف تجملی
	conspicuious consumption U	مصرف تجملی
	conspicuious consumption U	مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
	conspicuious consumption U	بکار برده شد
	consumption credit U	اعتبار مصرفی
	smoke consumption U	دودگیری
	consumption diseconomies U	زیانهای مصرفی
	consumption economies U	صرفه جوئیهای مصرفی
	power consumption U	مصرف قدرت
	permanent consumption U	مصرف دائمی
	mass consumption U	مصرف کلان
	fuel consumption U	مصرف سوخت
	indirect consumption U	مصرف غیر مستقیم
	irrigation consumption U	مصرف ابیاری
	internal consumption U	مصرف داخلی
	home consumption U	مصرف داخلی
	induced consumption U	مصرف تشویقی
	induced consumption U	مصرف القائی
	mass consumption U	مصرف انبوه
	gasoline consumption U	مصرف بنزین
	home consumption U	مصرف خانگی
	industrial consumption U	مصرف صنعتی
	per capita consumption U	مصرف سرانه
	optional consumption U	مصرف اختیاری
	consumption theory U	نظریه مصرف
	energy consumption U	مصرف انرژی
	nonrival consumption U	مصرف غیر رقابتی
	national consumption U	مصرف ملی
	domestic consumption U	مصرف خانگی
	variable interval schedule U	برنامه فاصلهای متغیر
	individual demand schedule U	جدول تقاضای فردی
	individual demand schedule U	صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
	variable ratio schedule U	برنامه نسبتی متغیر
	fixed ratio schedule U	برنامه نسبتی ثابت
	market demand schedule U	صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
	fixed interval schedule U	برنامه فاصلهای ثابت
	capital consumption allowance U	کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
	The consumption of suger has gone up this year . U	مصرف شکرامسال با لارفته است
	age of mass consumption U	عصر مصرف انبوه
	high mass consumption U	مصرف انبوه
	total consumption burner U	مشعل تمام مصرف کن
	price consumption curve U	منحنی قیمت مصرف
	per capita water consumption U	مصرف سرانه اب
	consumption possibility line U	خط امکانات مصرف
	consumption possibility line U	حد مصرف
	specific fuel consumption U	مصرف سوخت ویژه
	durable consumption goods U	کالاهای مصرفی بادوام
	income consumption curve U	مصرف
	income consumption curve U	منحنی درامد
	maximal oxygen consumption U	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
	edward's personal preference schedule U	مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
	maximal oxygen consumption per minute U	حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
	post war consumption functions U	توابع مصرف پس از جنگ جهانی دوم
	brake specific fuel consumption U	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
	This sort of propaganda is for home consumption U	این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است