Perdic | constant helm plan | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	constant helm plan U	نقشه زیگزاگ

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	to take the helm U	زمام امور رادردست گرفتن
	helm U	[تاج مخروطی کلیسا]
	helm U	اداره
	helm U	سکان
	helm U	اهرم سکان
	helm U	نظارت
	helm U	زمام
	helm U	اداره کردن
	helm U	دسته
	helm U	سکان پرواز
	helm U	سکان کشتی یا قایق
	helm U	زاویه سکان از خط مستقیم
	helm U	تمایل قایق به انحراف از مسیر
	lee helm U	سکان کمکی ناو
	lee helm U	سکان سمت پناه
	weather helm U	تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
	weather helm U	سکان سمت باد
	helm roof U	سقفاهرمی
	person at the helm U	زمامدار
	to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U	چیزی را قسطی خریدن
	constant U	مداوم
	constant U	پایا
	constant U	همیشگی
	constant U	مقدار ثابت
	constant U	ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
	constant U	آنچه تغییر نمیکند
	constant U	دادهای که مقدارش ثابت است
	constant U	فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
	constant U	فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
	constant U	کد نمایش حروف که حاوی یک عدد ثابت دودویی در هر طول کلمه است
	constant U	سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
	constant U	ثابت دایمی
	constant U	عدد ثابت
	constant U	ثابت قدم
	constant U	ثابت
	constant U	دائمی
	constant U	وفادار
	constant U	باثبات استوار
	constant U	پایدار
	plan U	طرح
	plan U	طرح ریزی کردن
	plan U	طرح کردن
	plan U	پیش بینی کردن
	plan U	نقشه کف
	plan U	نقشه مسطحه برنگاره
	plan U	نقشه
	plan U	تدبیر اندیشه
	plan U	خیال
	plan U	نقشه کشیدن طرح ریختن
	the better plan is to U	بهتر این است که .....
	plan U	هامن
	E-plan U	[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
	plan U	زبان برنامه نویسی سطح پایین
	plan U	تدبیر
	plan U	طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
	plan U	برنامه
	plan U	طرح کشیدن یا ریختن
	plan U	پلان
	K-plan U	[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
	plan U	برنامه ریزی کردن
	madelung constant U	ثابت مادلونگ
	gravitational constant U	ثابت جاذبه
	hubble constant U	ثابت هابل
	inertia constant U	ثابت اینرسی
	numeric constant U	ثابت عددی
	instability constant U	ثابت ناپایداری
	ionization constant U	ثابت یون
	lattice constant U	ثابت شبکه
	newton constant U	ثابت نیوتون
	multiplying constant U	مضرب ثابت
	magnetic constant U	ثابت مغناطیسی
	magnetic constant U	پرمئابیلیته ی در خلاء
	gravitational constant U	ثابت گرانش
	gas constant U	ثابت گاز
	disintegration constant U	ثابت تلاشی
	dissociation constant U	ثابت تفکیک
	ebullioscopy constant U	ثابت غلیان نمایی
	electric constant U	ثابت الکتریکی
	equilibrium constant U	ثابت تعادل
	field constant U	ثابت میدان
	figurative constant U	ثابت تلویحی
	force constant U	ثابت نیرو
	formation constant U	ثابت تشکیل
	frequency constant U	ثابت فرکانس
	gas constant U	ثابت گازها
	dielectric constant U	ثابت دی الکتریک
	overall formation constant U	ثابت تشکیل کلی
	time constant U	ثابت زمانی
	velocity constant U	ثابت سرعت
	velocity constant U	ضریب سرعت
	weiss constant U	ثابت وایس
	A constant guest is never welcome . <proverb> U	به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
	physical constant U	ثابت فیزیکی [فیزیک]
	Napier's constant U	عدد [ ایی ] [حرف لاتین] [ریاضی]
	Napier's constant U	عدد نپر [ریاضی]
	stefan's constant U	ثابت استفان
	stability constant U	ثابت پایداری
	physical constant U	ثابتهای فیزیکی
	planck's constant U	ثابت پلانک
	planck's constant U	کوانتوم کنش
	propagation constant U	ثابت انتشار
	proportionality constant U	ثابت تناسب
	rate constant U	ثابت سرعت
	real constant U	ثابت حقیقی
	rydberg constant U	ثابت ریدبرگ
	screening constant U	ثابت پوشش
	shielding constant U	ثابت حفافتی
	solar constant U	ثابت خورشیدی
	spring constant U	ضریب فنریت
	Constant of integration U	ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
	constant current U	جریان دائم
	cosmological constant U	ثابت کیهان شناختی
	constant luminance U	روشنایی ثابت
	attenuation constant U	ثابت تضعیف
	constant current U	جریان مستقیم جریان ثابت باطری
	constant pressure U	فشار ثابت
	constant factors U	عوامل ثابت
	boltzmann constant U	ثابت بولتزمان
	constant return U	بازده ثابت
	absorption constant U	ضریب جذب
	boltzmann constant U	ثابت بولتزمن
	constant voltage U	فشار الکتریکی ثابت
	constant error U	خطای ثابت
	constant voltage U	ولتاژ ثابت
	constant power U	توان دائمی
	constant of motion U	ثابت حرکت
	constant power U	توان ثابت
	coupling constant U	ثابت جفت شدن
	calibration constant U	ثابت درجه بندی
	constant cost U	قیمت ثابت
	declination constant U	زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
	constant cost U	هزینه ثابت معادل cost fixed
	constant of the cone U	زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
	constant capital U	سرمایه ثابت
	constant speed U	سرعت ثابت
	decay constant U	ثابت تباهی
	curie constant U	ثابت کوری
	constant current U	شدت ثابت
	constant potential U	اختلاف پتانسیل ثابت
	cryoscopic constant U	ثابت انجماد سنجی
	working plan U	نقشه اجرا راهنمای کار
	plan targets U	اهداف برنامه
	cargo plan U	طرح بارگیری ناو
	plan view U	نقشه کف
	plan view U	نمای بالا
	plan view U	دید از بالا
	plan of the day U	برنامه روزانه ناو
	parking plan U	طرح پارک کردن هواپیماها
	part plan U	نقشه جزیی
	partial plan U	برنامه جزئی
	perspective plan U	برنامه بلند مدت
	prospective plan U	برنامه بلند مدت
	plan range U	در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
	plan frame U	چارچوب برنامه
	plan implementation U	اجرای برنامه
	plan implementation U	عملی کردن برنامه
	plan of action U	طرح عملیات
	plan of campaign U	طرح پیکار
	plan of maneuver U	طرح مانور
	outline plan U	طرح مبنا
	stowage plan U	طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
	colombo plan U	طرح کلمبو
	colombo plan U	طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
	war plan U	نقشه جنگی
	war plan U	طرح جنگی
	to pursue a plan U	مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	strategic plan U	طرح جنگ
	strategic plan U	نقشه جنگ
	tactical plan U	طرح عملیات تاکتیکی
	tactical plan U	طرح عملیات نظامی
	tentative plan U	طرح ازمایشی
	test plan U	طرح ازمایش
	to suggest a plan U	طرحی راپیشنهادکردن
	to pursue a plan U	نقشهای را دنبال کردن
	collection plan U	طرح جمع اوری
	sliding plan U	برنامه لغزان
	prestowage plan U	طرح باربندی کالاها
	prestowage plan U	طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
	project plan U	طرح پروژه
	pursuance of a plan U	اجرای نقشه یا طرحی
	pursuance of a plan U	تعقیب اندیشه یا نقشهای
	layaway plan <idiom> U	قرض راکم کم پرداختن
	The plan landed . U	هواپیما بزمین نشست
	open-plan U	ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
	rolling plan U	برنامه غلتان
	collection plan U	طرح جمع اوری اخبار
	secondary plan U	طرح ثانوی
	sheer plan U	نقشه ساختمانی ناو
	site plan U	نقشه جایگاه
	site plan U	نقشه محل
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	ordnance plan U	طرح اردنانس
	detailed plan U	برنامه تفصیلی
	fire plan U	طرح اتش
	fire plan U	طرح اتش توپخانه
	flight plan U	طرح یا نقشه پروازهواپیماها
	ground plan U	شالوده
	floor plan U	نقشه اشکوب
	it was no part of my plan U	کی جزو نقشه من بود