English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conditional contract U عقد مشروط
conditional contract U عقد معلق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration] U قرارداد کار بدون مدت
conditional U فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
conditional U نامعلوم
conditional U موکول مقید
conditional U معلق
conditional U مشروطه
conditional U شرطی
conditional U مقید
conditional U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional U مین کننده وقوع چندین کار مشخص
conditional U دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
conditional U دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
conditional U نقط های که پس از آن برنامه نویس میتواند به انتهای مجموعهای دستور جهش کند که البته بستگی به داده یا وضعیت برنامه دارد
conditional U مشروط
conditional sale U بیع شرط
material conditional U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
bi conditional operation U عمل دوشرطی
conditional statement U حکم شرطی
conditional race U مسابقه مشروط با ارابه
conditional probability U احتمال مشروط
conditional order U سفارش مشروط
conditional operator U عملگر شرطی
conditional statement U دستور شرطی
conditional jump U جهش شرطی
conditional instruction U دستورالعمل شرطی
conditional discharge U ازادی مشروط
conditional confession U اقرار مشروط
conditional breakpoint U نقطه انفصال شرطی
conditional transfer U انتقال شرطی
conditional branch U انشعاب شرطی
conditional jump instruction U دستورالعمل پرش شرطی
to contract something from somebody U از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
contract with U عقد کردن
in contract U طبق قرارداد
by contract U بطور مقاطعه
contract U مقاطعه
contract U عقد
contract U قرارداد بستن
contract U منقبض شدن
contract U قرارداد
contract U همکشیدن
contract U منقبض شدن مخفف کردن
contract U کنترات کردن منقبض کردن
contract U مقاطعه کاری کردن
contract U قرردادبستن
contract U : پیمان بستن
contract U کنترات پیمان .
contract U دچارشدن
contract U پیمان
contract U :قرارداد
contract U مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
contract U منقبض کردن
according to the contract no. ... U طبق قرارداد شماره ...
all in contract U قراداد کلی
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
contract U تعهد
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
performance of a contract U اجرای قرارداد
parties to the contract U طرفین عقد
parties to the contract U متعاقدین
parties to the contract U طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
parties to the contract U متعاملین
prime contract U قرارداد اصلی
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
provisions of a contract U مواد قرار داد
provisions of a contract U شرایط قرار داد
privity of contract U رابطه متعاقدین
privity of contract U مسئولیت طرفین قرارداد
privity of a contract U مسئوولیت طرفین قرارداد
requirements of a contract U مقتضای عهد
privity in contract U انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
quasi contract U شبه عقد
quasi contract U شبه قرارداد
parties to a contract U طرفین قرارداد
parties to a contract U طرفین متعاهدین
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
law of contract U قانون قرارداد
lease contract U اجاره نامه
lease contract U عقد اجاره
license contract U قرارداد اجازه استفاده
marriage contract U عقد نامه
marriage contract U عقد نکاح
multilateral contract U قرارداد چند جانبه
open contract U قرارداد باز
open contract U قرارداد غیر معین
operation of contract U نفوذ قرارداد
optional contract U عقد خیاری
optional contract U مجازی
optional contract U خیاری
optional contract U غیر واجب
labor contract U قرارداد کار
revocable contract U عقد جایز
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
unauthorized contract U عقد فضولی
unconditional contract U عقد منجز
Bilateral contract. U پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
unilateral contract U قرارداد یک جانبه
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
unilateral contract U قراردادایقاعی
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
valid contract U عقد صحیح
validity of a contract U اعتبار قرارداد
validity of contract U صحت قرارداد
value cost contract U پیمان بستن با قیمتهای پایه
void contract U عقد باطل
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
written contract U پیمان نامه
to come within the scope of a contract U در حیطه یک قرارداد بودن
to put to contract U بمناقصه گذاشتن
revocable contract U عقد مجاز
reward contract U عقد جعاله
sales contract U قرارداد فروش
service contract U قرارداد خدمت
service contract U قرارداد انجام خدمت
service contract U قرارداد خدماتی
simple contract U قرارداد شفاهی
simple contract U عقد منعقد درسند عادی
social contract U قرار داد اجتماعی
social contract U قرارداد اجتماعی
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
stipulation of a contract U مفاد قرارداد
the contract is still valid U قراردادباعتبار
the contract is still valid U خودباقی است
the life of a contract U مدت یک قرارداد
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
contract period U مدت قرارداد
contract note U سند قرارداد
contract guarantee U ضمانت قرارداد
contract guarantee U ضمانتنامه قرارداد
contract for supply U قرارداد جهت ارائه کالا
contract curve U منحنی قرارداد
contract curve U منحنی مبادله
contract control U کنترل دینامیکی
contract of affreightment U قرارداد اجاره کشتی
contract of affreightment U قراردادحمل
contract of farmletting U مزارعه
contract period U دوره قرارداد
contract of sales U قرارداد فروش
contract of sale U عقد بیع
contract of sale U قرارداد فروش
contract of reward U جعاله
contract of guarantee U عقد ضمان
contract of guarantee U ضمان عقدی
contract of farmletting U قرارداد مزارعه
contract control U کنترل تغایر
contract clause U شرط متعارف در هر قرارداد
conditions of contract U شرایط قرارداد
breach of contract U تخلف از قرارداد
breach of contract U نقض مفادقرارداد
breach of contract U نقض قرارداد
bilateral contract U قرارداد دو جانبه
based on a contract U قراردادی
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
avoidance of a contract U لغو یک قرارداد
assignment of contract U انتقال قرارداد
completion of a contract U انجام یک قرارداد
completion of a contract U انجام دادن قرارداد
conclusion of a contract U مبایعه
conclusion of a contract U parties two between asale of
enter into a contract U منعقد کردن عقد
enter into a contract U عقد بستن
conclude a contract U منعقد کردن عقد
conclude a contract U عقد بستن
composition contract U قرارداد ارفاقی
completion of contract U امضای قرارداد
assignment of contract U واگذاری قرارداد
futures contract U قرارداد سلف
negotiated contract U قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
haulage contract U قرارداد حمل و نقل
executed contract U قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
executory contract U عقد موجل
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
forced contract U عقد مکره
formula of contract U صیغه عقد
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
frustrated contract U قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
frustration of contract U بی نتیجه ماندن قرارداد
fulfill a contract U قرارداد را اجرا کردن
gratuitous contract U عقد غیر معوض
perform a contract U قرارداد را اجرا کردن
futures contract U قرارداد اینده
honour a contract U قرارداد را محترم شمردن
dishonour a contract U قرارداد را محترم نشمردن
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
illegal contract U قرارداد غیر قانونی
contract specification U مشخصات قرارداد
contract note U سند مقاطعه توافق نامه
contract quantity U حجم قرارداد
contract record U سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
irrevocable contract U عقد لازم
contract termination U فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
contract work U پیمانکاری
inoperative contract U عقد غیر نافذ
invalid contract U عقد فاسد
cost plus contract U قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
To be in the red . To contract a debt . U قرض بالاآوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com