Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conclusion of a contract
U
parties two between asale of
conclusion of a contract
U
مبایعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
open-ended employment contract
[employment contract of unlimited duration]
U
قرارداد کار بدون مدت
in conclusion
U
درپایان سخن
to come to a conclusion
U
به نتیجه ایی رسیدن
in conclusion
U
درخاتمه
conclusion
U
پایان
conclusion
U
انعقاد
conclusion
U
عقد
conclusion
U
پایان یک چیز
conclusion
U
فرجام
conclusion
U
اختتام
conclusion
U
انجام نتیجه
conclusion
U
استنتاج
conclusion
U
نتیجه
conclusion
U
نتیجه گیری
to be a foregone conclusion
<idiom>
U
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
orrive at a conclusion
U
اتخاذ تصمیم کردن
I have finally come to the conclusion that…
U
با لاخره باین نتیجه رسیدم که ...
foregone conclusion
U
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
arrive at a conclusion
U
اتخاذ تصمیم کردن
conclusion of a treaty
U
عقد معاهده
to drawa conclusion
U
نتیجه گرفتن
to effectuate a conclusion
U
نتیجه دادن
foregone conclusion
U
نتیجه نابهنگام
foregone conclusion
U
تصدیق بلاتصور
draw a conclusion
U
استنتاج کردن
conclusion of a treaty
U
انعقاد معاهده
conclusion
[closure]
of the debate
U
پایان
[و نتیجه گیری]
بحث
It is in the bag . Its a foregone conclusion. Its a dead cert
U
روشاخش است
to contract something from somebody
U
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
contract
U
کنترات پیمان .
by contract
U
بطور مقاطعه
in contract
U
طبق قرارداد
contract with
U
عقد کردن
all in contract
U
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
contract
U
قرردادبستن
contract
U
قرارداد بستن
contract
U
: پیمان بستن
contract
U
دچارشدن
contract
U
منقبض شدن
contract
U
قرارداد
contract
U
:قرارداد
contract
U
مقاطعه
contract
U
همکشیدن
contract
U
منقبض شدن مخفف کردن
contract
U
کنترات کردن منقبض کردن
contract
U
مقاطعه کاری کردن
contract
U
پیمان
contract
U
منقبض کردن
contract
U
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
contract
U
تعهد
contract
U
عقد
all in contract
U
قراداد کلی
contract
U
مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
according to the contract no. ...
U
طبق قرارداد شماره ...
parties to the contract
U
متعاملین
quasi contract
U
عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
parties to the contract
U
متعاقدین
parties to the contract
U
طرفین عقد
privity of contract
U
مسئولیت طرفین قرارداد
performance of a contract
U
اجرای قرارداد
quasi contract
U
شبه عقد
quasi contract
U
شبه قرارداد
privity of contract
U
رابطه متعاقدین
provisions of a contract
U
شرایط قرار داد
privity of a contract
U
مسئوولیت طرفین قرارداد
privity in contract
U
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
provisions of a contract
U
مواد قرار داد
prime contract
U
قرارداد اصلی
parties to the contract
U
طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
parties to a contract
U
طرفین قرارداد
parties to a contract
U
طرفین متعاهدین
lease contract
U
عقد اجاره
license contract
U
قرارداد اجازه استفاده
marriage contract
U
عقد نامه
marriage contract
U
عقد نکاح
multilateral contract
U
قرارداد چند جانبه
negotiated contract
U
قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
open contract
U
قرارداد باز
open contract
U
قرارداد غیر معین
operation of contract
U
نفوذ قرارداد
optional contract
U
عقد خیاری
optional contract
U
مجازی
optional contract
U
خیاری
optional contract
U
غیر واجب
parol contract
U
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
lease contract
U
اجاره نامه
unilateral contract
U
قراردادایقاعی
unilateral contract
U
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
unilateral contract
U
قرارداد یک جانبه
unconditional contract
U
عقد منجز
unauthorized contract
U
عقد فضولی
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
to draw up a contract
U
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
unilateral contract
U
تعهد یک جانبه ایقاع
valid contract
U
عقد صحیح
cottage contract
U
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
Bilateral contract.
U
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
written contract
U
پیمان نامه
we demand p in our contract
U
ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
void contract
U
عقد باطل
value cost contract
U
پیمان بستن با قیمتهای پایه
validity of contract
U
صحت قرارداد
validity of a contract
U
اعتبار قرارداد
to come within the scope of a contract
U
در حیطه یک قرارداد بودن
to put to contract
U
بمناقصه گذاشتن
service contract
U
قرارداد خدماتی
service contract
U
قرارداد انجام خدمت
service contract
U
قرارداد خدمت
sales contract
U
قرارداد فروش
reward contract
U
عقد جعاله
revocable contract
U
عقد مجاز
revocable contract
U
عقد جایز
requirements of a contract
U
مقتضای عهد
simple contract
U
عقد منعقد درسند عادی
social contract
U
قرار داد اجتماعی
the life of a contract
U
مدت یک قرارداد
the contract is still valid
U
خودباقی است
the contract is still valid
U
قراردادباعتبار
stipulation of a contract
U
مفاد قرارداد
social contract
U
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
social contract
U
قرارداد اجتماعی
simple contract
U
قرارداد شفاهی
law of contract
U
قانون قرارداد
contract period
U
مدت قرارداد
contract note
U
سند مقاطعه توافق نامه
contract note
U
سند قرارداد
contract guarantee
U
ضمانت قرارداد
contract guarantee
U
ضمانتنامه قرارداد
contract for supply
U
قرارداد جهت ارائه کالا
contract curve
U
منحنی قرارداد
contract curve
U
منحنی مبادله
contract control
U
کنترل دینامیکی
contract control
U
کنترل تغایر
contract of affreightment
U
قراردادحمل
contract period
U
دوره قرارداد
contract of sales
U
قرارداد فروش
contract of sale
U
عقد بیع
contract of sale
U
قرارداد فروش
contract of reward
U
جعاله
contract of guarantee
U
عقد ضمان
contract of guarantee
U
ضمان عقدی
contract of farmletting
U
قرارداد مزارعه
contract of farmletting
U
مزارعه
contract clause
U
شرط متعارف در هر قرارداد
conditions of contract
U
شرایط قرارداد
completion of a contract
U
انجام یک قرارداد
breach of contract
U
تخلف از قرارداد
breach of contract
U
نقض مفادقرارداد
breach of contract
U
نقض قرارداد
bilateral contract
U
قرارداد دو جانبه
based on a contract
U
قراردادی
award a contract
U
قراردادی را واگذار کردن
avoidance of a contract
U
لغو یک قرارداد
assignment of contract
U
واگذاری قرارداد
completion of a contract
U
انجام دادن قرارداد
conditional contract
U
عقد معلق
conditional contract
U
عقد مشروط
enter into a contract
U
منعقد کردن عقد
enter into a contract
U
عقد بستن
conclude a contract
U
منعقد کردن عقد
conclude a contract
U
عقد بستن
composition contract
U
قرارداد ارفاقی
completion of contract
U
امضای قرارداد
assignment of contract
U
انتقال قرارداد
illegal contract
U
قرارداد غیر قانونی
inoperative contract
U
عقد غیر نافذ
executed contract
U
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
executory contract
U
عقد موجل
executory contract
U
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
forced contract
U
عقد مکره
formula of contract
U
صیغه عقد
honour a contract
U
قرارداد را محترم شمردن
frustrated contract
U
قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
frustration of contract
U
بی نتیجه ماندن قرارداد
fulfill a contract
U
قرارداد را اجرا کردن
perform a contract
U
قرارداد را اجرا کردن
futures contract
U
قرارداد اینده
futures contract
U
قرارداد سلف
gratuitous contract
U
عقد غیر معوض
invalid contract
U
عقد فاسد
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
haulage contract
U
قرارداد حمل و نقل
dishonour a contract
U
قرارداد را محترم نشمردن
discharge of contract
U
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
contract scheduling
U
برنامه ریزی قرارداد
labor contract
U
قرارداد کار
contract quantity
U
حجم قرارداد
contract of affreightment
U
قرارداد اجاره کشتی
contract termination
U
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
contract work
U
پیمانکاری
contract record
U
سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
contract specification
U
مشخصات قرارداد
irrevocable contract
U
عقد لازم
cost plus contract
U
قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
No such a thing has been stipulated in the contract.
U
درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
The contract has been draw up in eight articles .
U
این قرار داد درهشت ماده تنظیم شده است
In this contract , there are no loopholes for either party .
U
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
To be in the red . To contract a debt .
U
قرض بالاآوردن
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com