English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
computer center U مرکز کامپیوتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
computer center director U مدیر مرکز کامپیوتر
computer center manager U مدیر مرکز کامپیوتر
Other Matches
center to center method U روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center U نقط ه میانی چیزی
center U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
off center U خارج از مرکز
center U مرکز
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center U سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center U سانتر
center U مجمع
center U تمرکز یافتن
center U تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center U وسط ونقطه مرکزی
center U میان
center U متمرکز کردن
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center U متمرکز نقطه اتکاء
center U نقطه گره
center U کیان
center U درمرکز قرارگرفتن
center U گروه مرکزی
off-center <idiom> U عجیب وغریب
center of resistance U مرکز مقاومت
center of symmerty U مرکز تقارن
symmerty center U مرکز تقارن
center of thrust U امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
filter center U مرکزتوزیع اطلاعات
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
center piece U میانه
cost center U تمرکز هزینه
center of pressure U مرکز فشار
center of mass U مرکز جرم
center of mass U مرکز حجم هدف
center of gravity U مرکزگرایی
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center of impact U مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
center of mass U مرکز هدف
community center U ساختمان محل انجمن
center of mass U مرکز هیولای هدف
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
center punch U سنبه نشان
cost center U مرکز هزینه زا
center sleeve U مرغک ماشین تراش
communication center U مرکزارتباطات
communication center U مرکز مخابرات
chiral center U مرکز کایرال
center web U مرکز چرخ
center web U هسته
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
center stripe U خط میانی زمین
center strop U نوار پهن تور تنیس
center strap U نوار پهن تور تنیس
community center U مرکزاجتماع
center sleeve U مرکز مجوف
convalescent center U بیمارستان ثابت منطقهای
convalescent center U یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
control center U مرکزکنترل
control center U مرکز کنترل عملیات
computing center U مرکز محاسبات
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
center punch U مرکز سوراخ
center punch U مرکز منگنه
center section U بال میانی
center wing U بال میانی
center spuare U زاویه تمرکز
signal center U مرکزارتباطات
signal center U مرکز مخابرات
shopping center U بازار
shopping center U مرکز فروش
training center U مرکز اموزش
school center U مرکز اموزش
respiratory center U مرکز تنفسی
reserve center U مرکز اموزش احتیاط
reserve center U مرکز احتیاط
relay center U مرکز باز پخش
regional center U مرکز منطقهای
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
provision center U مرکز توشه
signal center U مرکز پیام
sleep center U مرکز خواب
speech center U مرکز گویایی
detention center U بازداشتگاه
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
dead center <idiom> U کاملا وسط
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
wheel center U مرکز چرخ
vasoconstrictor center U مرکز انقباض عروق
three center bonding U پیوند سه مرکزی
primary center U مرکز اولیه
primary center U مرکز عمده
feeding center U مرکز تغذیه
education center U اموزشگاه
education center U مرکز اموزش
documentation center U مرکز اسناد
direction center U مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
direction center U مرکز هدایت عملیات
diffracting center U مرکز پراشنده
dead center U نقطه مرگ
dead center U مرکز سکون و بی حرکتی
data center U مرکز داده
switching center U مرکز راه گزینی
filter center U مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
four center arch U قوس جناغی چهار پرگاری
information center U مرکز اطلاعات
pintle center U مرکز لولای جنگ افزار
pintle center U نقطه لولا
operation center U مرکز عملیات
nerve center U مرکزفرماندهی
nerve center U مرکز عصبی
message center U مرکز پیام
luminescent center U هسته لومینسانس
local center U مرکز محلی
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
inversion center U مرکز وارونگی
information center U مرکز جمع اوری اطلاعات
data center U مرکز داده ها
center circle U دایره میانی
active center U مرکز فعال
burst center U مرکز ترکش
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center fire U اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
brain center U مرکز مغزی
center forward U سانترفوروارد
before top center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward U بازیگر نوک حمله
center gage U مرکز سنج
center gravity U گرانیگاه
center grinding U سنگ چاقو تیزکنی
center grinding U دستگاه سنگ متمرکز
center drill U مته مرکز
aerodynamic center U مرکز ایرودینامیکی
center circle U دایره وسط زمین
center board U ته قایق بادبانی
center bit U مته سه نبش
center base U میدان مرکزی
center distance U فاصله مرکزی
center distance U فاصله ازمرکز
center drill U مته متمرکز
center back U بازیگر میانی خط عقب
center back U بک میانی
center of lift U مرکز برا
burst center U مرکز گلوله
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
center ice U قسمت بی طرف زمین
before bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
center land U خط میانی
center mark U مرکز سوراخ
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
battery center U مرکز اتشبار
center of buoyancy U مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of burst U مرکز ترکش گلوله
center of gravity U مرکز ثقل
center of buoyancy U مرکز تعادل شناوری
center of distribution U مرکز پخش
center of dispersion U مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of dispersion U مرکز پراکندگی
center line U مرکزدوران
center lathe U ماشین تراش متمرکز
center line U خط محور
center line U اسه
center of gravity U گرانیگاه
center line U خط مرکز
center line U خط میانی زمین
center line U خط وسط زمین
center line U خط صفر
center of burst U مرکزاصابت گلوله
computer U حسابگر الکترونی
computer U ماشین الکترونیکی
computer U رایانه
computer U ماشین حساب کامپیوتر
computer U شمارنده
computer U اکامپیوتر
computer U ماشین حساب
My Computer U نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer U ماشین متفکر
computer U کامپیوتر
center disc roll U غلطک دیسکی
rehabilitation training center U مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
area signal center U مرکزمخابرات منطقهای
tactical operation center U مرکز عملیات تاکتیکی
target information center U مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
target information center U مرکز اطلاعات هدف
action information center U مرکزاطلاعات تاکتیکی
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
center disc roll U نورد دیسکی
top dead center U نقطه مرگ بالا
arch center for crest U مرکز خمیدگی ستیغ
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
message switching center U مرکز گزینش پیام
blade center of pressure U مرکز فشار تیغه
disciplinary training center U دارالتادیب
main center office U مرکز اصلی ارتباطات
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
international switching center U مرکز سوئیچینگ بین المللی
instantaneous center of rotation U مرکز دوران لحظهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com