English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 46 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compiler directive U رهنمود همگردانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
directive U دستور دهنده
directive <adj.> U وابسته به سرپرستی
directive U دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directive U حکم امریه بخشنامه
directive U راهنمای انجام کار دستورالعمل
directive U رهنمود
directive U متضمن دستور امریه
directive psychotherapy U روان درمانی رهنمودی
directive counseling U مشاوره رهنمودی
directive gain U تقویت انتن
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
directive radiation U تشعشع جهت دار
directive sending U فرستنده جهت دار
budget directive U دستورالعمل تهیه بودجه
initiating directive U دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
planning directive U دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
assembler directive U رهنمود همگذار
airworthiness directive U دستورالعمل صلاحیت پرواز
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
compiler U نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند
compiler U مترجم برنامه مترجم
compiler U همگردان
compiler U مولف
compiler U گرد اورنده
compiler U نرم افزاری که برنامه کدگذاری شده به حالت دیگر
compiler U تبدیل میکند
compiler U زبان سطح بالا
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
compiler U کامپایلر
compiler U اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
compiler compiler U همگردان- همگردان
compiler U خصوصیتی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکند خطاها را پیدا کند
directive effect of functional groups U اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
optimizing compiler U کامپایلر بهینه سازی
batch compiler U همگردان دستهای
self compiling compiler U کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
native compiler U کامپایلر اختصاصی
one pass compiler U کامپایلر تک گذر
batch compiler U کامپایلردستهای
incremental compiler U همگردان نموی
compiler program U برنامه همگردانی
compiler generator U مولد همگردان
compiler language U زبان همگردانی
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
interactive compiler U همگردان فعل و انفعالی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com